مردی در تاریکی
"پل استر" در رمان "مردی در تاریکی"، شخصیتی را خلق میکند که زیست شبانهاش تمثیلی از تاریکی خیمه زده بر زندگی شخصی و جامعهی بحران زده آمریکا میباشد. وی که یک منتقد کتاب بازنشسته است و پاهایش در یک سانحه آسیب دیده، به ذهنش اجازه میدهد با استعانت از تاریکی شب داستانی خلق کند که در آن، حادثه 11 سپتامبر اتفاق نیفتاده و آمریکا نه با عراق که درگیر جنگی خونین در داخل خود میباشد. ویرانیها و کشتههای بسیاری بجا مانده و ادامه دارد. تا اینکه قهرمان داستان (فرعی) مأموریت مییابد که با کشتن خالق خود به جنگ پایان دهد.
از جریان اصلی رمان با موضوعات حادث شده بر خانواده "آگوست بریل" که بگذریم، "پل استر" با شکل دادن این داستان در دل داستان اصلی، در واقع بیانیهای در اعتراض علیه جنگ طلبی سیاستمداران حاکم بر آمریکا صادر میکند.
با مبهم شدن مرزهای واقعیت و خیال، ساختار داستان پیچیده شده و ذهن خواننده را به چالش میکشد و از همین روست که به عقیده بسیاری از منتقدین، میتواند نمونه بارزی از "متافیکشن" باشد.
اما بازگردیم به هدف اصلی روایت؛ یعنی اعتراض به جنگ. این رمان در سال 2008 انتشار یافت یعنی در دوره حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق و اشغال آن (2003 – 2011) و نوه "آگوست بریل" افسرده و عزادار نامزدش است که به عنوان راننده یکی از شرکتهای پیمانکاری در عراق ربوده شده و به طرز فجیعی کشته میشود. "پل استر" از زبان "بریل" به جنگ و نتایج لاجرم آن اعتراض میکند، اما مثل اکثریت آمریکاییها نگران و غصه دار 4400 آمریکایی کشته شده (به روایت رسانهها) در این جنگ است و کشته شدن بیش از 800 هزار غیرنظامی عراقی برایش اهمیتی ندارد. مثل بقیه حوادث خاور میانه.
آش این جنگ آنقدر شور بود که "بودریار" در مقالات منتشر شده اش در "لیبراسیون" آن را نه به عنوان یک جنگ واقعی، بلکه به عنوان یک «جنگ وانمودهشده» یا «تغییر قیافه داده شده» از یک جنایت ارزیابی میکند. و آنچه که به عنوان "واقعیت" ارائه شد، تنها برساختهای رسانهای بود از آنچه صاحبان سرمایه میخواستند دیده شود. (برای توضیح بیشتر به کتاب "وانمودهها و وانمود" مراجعه شود.)
قطعا هیچ انسان شریفی جنگ را تأیید نمیکند. اما آقای "استر"صلح را برای آرامش همهی انسانها بخواه نه فقط حفظ جان آمریکاییها.
سعید عرب پناهی
1404.3.9