فن فیکشن

مدتی پیش یک کودک دبستانی ، داستانی را که خودش نوشته بود برایم خواند. شخصیت این داستان مگسی بود به نام " ویز " . پرسیدم این شخصیت را خودت ساختی ؟ جواب داد نه از یک داستان دنباله دار چند جلدی آن را شناختم اما این که نوشتم مربوط به خودم است. 

 

چنین تراوشات قلمی که امروز رونق بسیاری پیدا کرده تحت عنوان " نوشته هواداران " یا " فن فیکشن " شناخته می شود و گسترش روزافزونی پیدا کرده است. در ذیل به نکاتی از این رویکرد داستان نویسی اشاره می شود: 

به داستان هایی تخیلی که توسط طرفداران یک کتاب، مجموعه

تلوزیونی، فیلم یا گروه موسیقی نگاشته می‌شوند فن فیکشن می

گویند. نویسندگان این داستان‌ها با الهام از شخصیت‌ها و ساختار

داستان‌های نویسندگان اصلی، حکایت جدیدی را در قالبی نو پی‌ریزی

می‌کنند.

تعریف بالا به طور شفافی توضیح می دهد که وقتی فرد، یک داستانی را

با یک ساختار مشخص، در فضای یک داستانی که کاراکترهایش قبلا

خلق شده و به طور رسمی انتشار یافته اند، پیاده می کند، در واقع یک

اثر فن فیکشن خلق کرده. مثلا برای هری پاتر ادامه بنویسد یا یک

داستان هایی جانبی راجع به مشاور الروند بنویسد و از این قبیل نوشته

ها.

در مجموع فن فیکشن می تواند به هر اثری گفته شود که به طور واضح

ویژگی هایی(ایده،شخصیت های داستان) از آثار دیگر را قرض گرفته وآن

را به اثر دیگری تبدیل می کند. بنابر این در این معنی حتی آثار شکسپیر

یا ماجراهای شرلوک هلمز هم فن فیکشن محسوب می شوند. چون از

آثار دیگری ایده هایشان را وام گرفته اند.

نسیم بنایی در هفته نامه چهل چراغ در این خصوص چنین می نویسد:

نویسنده این داستان‌ها، پا جای پای نویسندگان دیگر داستان‌ها

می‌گذارند؛ داستان دیگران را شالوده و پایه اثر خود می‌کنند. البته آن‌ها

این کار را با نیت خراب کردن اثر اصلی انجام نمی‌دهند، بلکه آن‌قدر در دل

داستان و اثر اصلی غرق شده‌اند که خودشان ادامه‌هایی برای آن خلق

می‌کنند.

 این روزها اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هم به کمک آن‌ها آمده است؛

درست جایی که نویسنده اثرش را به پایان رسانده، هواداران شروع به

داستان‌پردازی می‌کنند و فن‌فیکشن‌ها را خلق می‌کنند. این داستان‌ها

اغلب علاقه وافر مخاطب و حتی قدرت اثر اصلی را نشان می‌دهد. اکثر

نویسندگان و خالقان آثار هنری و ادبی از داستان‌پردازی طرفداران دفاع

کرده‌اند و با آغوش باز آن را پذیرفته‌اند، اما برخی دیگر نظر اورسن اسکات

کارد را داشته‌اند.

 این نویسنده گفته است: « نوشتن داستان با استفاده از کاراکترهایی

که من خلق کرده‌ام، به لحاظ اخلاقی مساوی با این است که بدون

دعوت به داخل خانه من بیایید و خانواده‌ام را بیرون بیندازید.» البته او

مدتی بعد نظرش را تغییر داد و در گفت‌وگو با وال‌استریت ژورنال گفت:

«هر اثر فن‌فیکشن نوعی تبلیغ برای اثر من به شمار می‌آید؛ کدام

احمقی مخالف این کار است؟» به‌هرحال باز هم نویسندگانی وجود دارند

که مخالف داستان‌پردازی‌ها از روی داستان‌هایشان هستند و به مخاطبان

خود اجازه ادامه داستان را نمی‌دهند.

 مخاطبان اما با شور و هیجان بالایی دست به داستان‌پردازی می‌زنند.

یکی مثل ویچان دنباله‌ای برای کتاب «گرگ ‌و میش» نوشته و پیش از آن

برای مخاطبان خودش توضیح داده که چقدر زحمت کشیده تا هنر نوشتن

خود را ارتقا ببخشد و فصل جدیدی به این کتاب اضافه کند. جالب‌تر این‌که

پایانی غم‌انگیز برای داستانش خلق کرده و زیر آن نوشته: «ببخشید اگر

باعث شدم ناراحت شوید!» ویچان و ویچان‌ها نشان می‌دهند که مخاطب

آثار هنری و ادبی موجودی زنده و دارای شعور و قدرت تخیل است که هر

گاه بخواهد و اراده کند، می‌تواند از صاحب اثر هم جلو بزند. فن‌فیکشن‌ها

سند زنده‌ بودن مخاطب هستند.

در میان فن فیکشن ها پوکمون ها جایگاه ویژه ای دارند. "هیولا" قرار بود

چیز ترسناکی باشد که همه از آن فرار می‌کنند. اما هیولاهای بازی

پوکمون‌گو به قدری دوست‌داشتنی هستند که به محض منتشر شدن

این بازی، داستان‌پردازی‌های طرفداران هم در مورد آن شروع شد. این

بازی به قدری پرطرفدار است که با وجود جدید بودن، در فهرست

بازی‌های سایت فن‌فیکشن، رتبه اول را به خود اختصاص داده است.

بیش از 88 هزار نفر فن‌فیکشن‌های مربوط به بازی پوکمون‌گو را دنبال

می‌کنند، این در حالی است که بازی‌های قدیمی‌تر همه زیر 70 هزار نفر

دنبال‌کننده دارند.

 

منابع :

https://forum.romaniran.ir/threads/1208/

هفته نامه چهل چراغ - نسیم بنایی

فلش فیکشن

فلش فیکشن یا داستانک، نوعی ژانر ادبی است که این روزها بین

 

نویسنده‌ها محبوبیت یافته و هر کس سعی کرده تعریفی از آن به دست

 

دهد. درباره اینکه فلش فیکشن چند کلمه باید باشد اتفاق نظر وجود ندارد

 

و از ۵۳ تا هزار کلمه را داستانک نامیده اند.

 

 

داستانک یا فلش فیکشن را میکرو داستان، میکرو روایت، داستان کوتاه

 

کوتاه و داستان ناگهانی هم می‌نامند. هرچند در تعاریف، اختلافاتی بین

 

این انواع داستانی قائل می‌شوند. مثلا داستان زیر سیصد کلمه را

 

میکروفیکشن می‌نامند. انواع دیگر داستانک زیر صد کلمه هم وجود دارد

 

از جمله فیکشن توئیتری که از صد و چهل کاراکتر یا ۲۳ کلمه تشکیل

 

می‌شود. تا اوایل قرن جدید از «داستان کوتاه کوتاه»  برای توصیف این

 

نوع ادبی استفاده می‌شد که عبارت «فلش فیکشن» جای آن را گرفت.

 

مشهور ترین نمونه استفاده از فلش فیکشن، در اشاره به مجموعه داستان،

 

هفتاد و دو داستان خیلی کوتاه در سال ۱۹۹۲ است که  ویراستار کتاب

 

در تعریف آن می‌گوید .....

 

 

بقیه در این فایل ( PDF )