ما یک نفر بودیم!

و آن یک نفر

تو بودی...

از ما یک نفر،

یکی

عاشق‌تر بود

و آن یک نفر

تو نبودی...!

 

کامران رسول‌زاده 

به ساعت من

تو

تمام قرارها را نیامده ‏ای،

کدام نصف‏ النهار را از قلم انداخته‏ ام...

قرار روزهای بی قراری‌ام!

کجای آسمان ببینمت؟

من از جست و جوی زمین خسته‏ ام...

 

کامران رسول زاده                                                    

تو عطر کدام خوشبو‌ترین گل جهانی؟

که هر کجا که می نویسمت

شکوفه می‌دهی؟

 

کامران رسول زاده                                                              

کمی به من برس!

من از رسیدن به تو

حالم خوب می‌شود.

 

کامران رسول زاده  

تو را از خودم در آورده ‏ام،

مردم درست می گویند..

از این‏ که نیستی ناراحت نباش!

مردم این حرف ‏ها را

از خودشان در می آورند...   


 کامران رسول زاده

تمام شعرهای عاشقانه ‏ی جهان

شبیه توأند..

تو اما پشت استعاره‏ای ایستاده‏ ای

که به  ذهن هیچ شاعری

نخواهی رسید...


کامران رسول زاده 

همه مرا که می بینند،

یاد تو می افتند،

یعنی این قدر شبیه من شده‏ ای؟!

کمی به خودَت برس!...


کامران رسول زاده 

تو را باید به دستور زبان اضافه کنند،

تو                 
ضمیرِ ناخودآگاهِ شعرهای منی...


کامران رسول زاده 

كوچكترید از آنكه مرا زیر و رو كنید
حتّی اگر هر آنچه كه دارید رو كنید
كوچكترید از آنكه بدانید من كی ام
از كوه ها نام مرا پرس و جو كنید

ای بادهای سرد مخالف!منم درخت
باید كه ریشه های مرا جستجو كنید
ای بادهای سرد مخالف!من ایستاده ام
این سینه ام كه خنجرتان را فرو كنید

بر من مباد تیغ شما زخمی ام كند
شاید به خواب مرگ مرا آرزو كنید
من ریشه در شقایق پرخون نشانده ام
گل های سرخ باغ مرا خوب بو كنید

کامران رسول زاده