یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل

این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت

_____________________________

هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت

عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت !

طاووسی و حُسنت قفس پر زدن توست

ای مرغ گرفتار، چه سود از پر و بالت

زیبایی امروز تو گنجی ابدی نیست

بیچاره تو و دلخوشی رو به زوالت

مانند اناری که سر شاخه بخشکد

افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت !

پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدی

بشنو که سزاوار سکوت است سؤالت

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل

این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت !

فاضل نظری

وقتی عقل عاشق می شود ، عشق عاقل می گردد

خردمندی جیست؟

خردمندی[1] چیست؟

شاید پرداختن اجمالی به این واژه به آسانی میسر نباشد. این مفهوم ریشه در اعماق تکامل بشر دارد و از تبار مفاهیم کیفی انسان است. تنیدگی این مفهوم با دانش، تجربه و فضیلت های اخلاقی، ساختاری چند وجهی از آن به نمایش می گذارد که صاحبان نظر و اندیشه در طول تاریخ با تمرکز بر وجوهی خاص، از آن تعاریفی متفاوت ارائه کرده اند. اما به نظر می رسد با تسامح، نگاه فلسفی افلاطون به این مفهوم تا حدود قابل قبولی نیاز ما را پوشش دهد. افلاطون برای تبیین این موضوع سه کلید واژه را مطمح نظر قرار می دهد:

1- سوفی: افرادی که متفکرانه در جستجوی حقیقت اند.

2- فرنسیس: نوعی از عقلانیت عملی که نتیجه ی تجربه ی زیاد است که وی را در درک مسائل شخصی و محیطی توانمند می کند.

3- اپیستم: افرادی که با درک علمی به مسائل می پردازند.

پس در حوزه ی خردمندی ما با موضوعاتی نظیر تفکر، عقلانیت، نگرش و ادراک، تجربه و دانش روبرو هستیم که بعدها درروانشناسی موضوعات حوزه ی اخلاق و فضیلت مداری نیز به آن اضافه شد.

اما برای تبیین موضوع به چند نکته اساسی اشاره می گردد:

الف)رفتارهای غیر عقلایی

"ماکس وبر"کنش های انسان را به دو گروه عقلایی و غیر عقلایی تقسیم می کند و معتقد است غالب آن ها معطوف به اهداف عقلایی نیستند.

در گذشته هویت افراد به شدت وابسته به هویت جمعی و اجتماعیِ گروهی بود که در آن زندگی می کرد و رفتارها نیز براساس سنن آن جامعه شکل می گرفت. در طول زمان این رفتارها تکرار می شد بدون اینکه کسی به منطق وعقلانیت آن بیندیشد. غالب این رفتارها به تدریج رنگ تقدس گرفته یا با مفاهیم دینی آمیخته می شد و لذا به دلیل عصبیت و تقدس از دایره ی تفکر و انتقاد خارج می گردید. اما در دنیای مدرن علیرغم نفوذ و حاکمیت "فرد گرایی" "اصالت فرد" باز هم شاهد همین رفتارهای غیر عقلایی هستیم اما دیگر نه از جنس تقدس که از باب مسخ شدگی. فرایند جهانی شدن و سیطره ی رسانه ها و شبکه های اجتماعی مبتنی بر الگوریتم های خود بنیاد، دائماً در حال دستکاری شکل دهی به افکار، جهان بینی، علایق، نیازها و حتی جسم افراد هستند. در این دنیای مدرن افراد برده ی راهبران این جریان مسلط هستند. جریانی که از سر چشمه های سود و قدرت، حیات می یابند. در این دنیای مسخ شده مهمترین گم شده، خردمندی است . جذابیت های فضای دیجیتال مجالی برای اندیشه ورزی باقی نمی گذارد.

ب)"جهالت" و "حماقت"

راسل می گوید: انسان ها "نادان" زاده می شوند نه "احمق". آن ها توسط آموزش اشتباه "احمق" می شوند. با این نگاه جهالت یک وضع پیشا فرهنگی و حماقت یک پدیده ی فرهنگی است.

از نظر مونتنی (اندیشمند دوران رنسانس) اگر در یک "فرهنگ" به طور عام ودر یک "سیستم تعلیم وتربیت" به طور خاص، آنچه به عنوان "دانش" و "تحصیلات" ارائه می شوددر راستای فراگیری "هنر خوب زیستن" نباشد، آنگاه آن فرهنگ و آن نظام تعلیم و تربیت، عملاً بی فرهنگی و بی تربیتی به بار می آورد. از نظر او "زندگی و مهمترین جلوه آن یعنی مهر و دوستی" جایگاه وارزشی بالاتر از "بر حق بودن" و "به حقیقت رسیدن" دارد. به عبارت دیگر مهمترین "حقیقت"، "عشق" است.

به هر حال دانش به خودی خود نه تنها اثبات خردمندی و فرزانگی نیست بلکه می تواند نشانه وادامه ی "حماقت" باشد. هزاران هزار دانش غیر ضروری نمی تواند بر حماقت سر پوش بگذارد یا ماهیت آن رااستحاله دهد. بنابراین خردمند، دانش را نه برای دانش بلکه برای فضیلتی فراتر از آن می خواهد.

نیچه می گوید: بیزارم از دانشی که به من می آموزد ولی مرا احیا نمی کنند.

کارل یونگ نیز معتقد است : دانش، لزوما خِرد نیست. دانستن مترادف اندوختن اطلاعات است. دانستن کسی را تغییر نمی دهد، شما همان که بودید باقی می مانید، فقط مجموعه اطلاعات تان بزرگتر می شود. اما خرد، درون شما را دگرگون می کند. خرد، بودن تازه ای را ایجاد می کند. تحصیل دانش ممکن تر شده اما خرد گم شده است.

پ.ن :

در بخش های الف و ب از یادداشت های آقایان رضا اسکندری و مسعود زنجانی نیز استفاده شده است.


1- wisdom

آینه اریسد (Mirror of Erised)

دامبلدور : باز آمدی اینجا هری. می بینم تو هم مثل همه ی افراد زیادی که قبل

از تو بودند شیرینی " آینه اریسد" را کشف کردی. مطمئنم تا حالا

متوجه شدی که آن چه کار می کند. بگذار راهنماییت کنم.

خوشبخت ترین مرد روی زمین اگر توی این آینه نگاه کنه خودش

رو میبینه، دقیقاً همانطور که هست.

هری پاتر : پس اون چیزی را که می خواهیم بهمون نشون میده، هرچی که

بخواهیم؟

دامبلدور : بله و نه. آن تنها شدیدترین و مخفی ترین خواسته هامان را

بهمون نشون میده. نه بیشتر و نه کمتر.

ولی بیاد داشته باش این آینه نه آگاهی و نه واقعیت را نشان

نمی دهد. خیلی ها زندگیشون را جلوش تلف کردند و حتی دیوانه

شدند. نمیشه فقط با رویاها زندگی کرد و زندگی واقعی را به فراموشی

سپرد.

هری پاتر و سنگ قدرت

آینه اریسد (Mirror of Erised) یک آینه جادویی بود که به گفته‌ی "آلبوس دامبلدور"

« عمیق‌ترین و فرومانده‌ترین خواسته قلب‌های ما » را نشان می‌داد. واژه "اریسد"

در واقع برعکس واژه Desire به معنای «میل» است، که گویی در آینه منعکس

شده است. خوشبخت‌ترین و راضی‌ترین فرد جهان اگر به آینه نگاه کند، بازتابی از

خودش را می‌بیند، چرا که او هیچ کس و چیزی بیش از این را آرزو ندارند که آینه

بتواند به او نشان دهد. با این حال ذات طبیعی انسان همیشه خواستار چیزی بزرگتر

از خودش است.

نوشته‌ای بر روی قاب این آینه حک شده است که در ظاهر به زبانی بیگانه و احتمالا

مرده است، اما اگر کسی از نزدیک به آن نگاه کند وارونه نوشته شده است: «من چهره

شما را نشان نمی‌دهم بلکه خواسته قلبتان را نشان می‌دهم». برای خواندن این

عبارت (ehru oyt ube cafru oyt on wohsi) فاصله‌ها نیز باید مرتب‌سازی شوند.

flopsy.ir/wiki/harry-potter/آینه-اریسد/