در غیاب پنجره ها

صدای تو روزنی است به اتاقی

که از ان آوازهای تاریک جهان می آید.

 

در آغاز فصلها

صدا می کنی و هر بار

هزار پرنده‌ی دور

باز می گردند از جزیره های نا امید

و من

از خواب‌های روز باز می گردم

تا در آوازهایت بشنوم

حرفهای از دست رفته را

که از تاریکی گذشت.   

 

هیوا مسیح