"گیلتی پلژر" (Guilty Pleasure)

گاهی اوقات ممکن است به خاطر لذت بردن از برخی چیزها در زندگی کمی احساس گناه کنید، چرا که احساس می‌کنید نباید این کار را انجام دهید یا اینکه در شأن شما نیست و یا از انجام آن در جمع خجالت می کشید. مثل گوش کردن به یک آهنگ ریتمیک مبتذل یا دیدن یک فیلم هندی یا سریال ترکیه‌ای، در حالیکه سلیقه شما را با فیلم‌های فاخر می شناسند.

"گیلتی پلژر" (Guilty Pleasure) که به «لذت گناه‌آلود» یا «دلچسب ناپسند» ترجمه شده، در واقع همان ممنوعه ذهن شماست که به نوعی از آن لذت می برید اما مورد تأیید عمومی و اجتماعی که در آن زیست می کنید، نیست.

در باب اینکه چه عواملی سبب این احساس گناه می‌شود می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1- فشار اجتماعی برای همیشه سازنده بودن و انتظارات بهره وری دائمی.

2- تربیت و باورهای شخصی که می‌تواند ناشی از تعالیم دینی یا سنتی خانواده و اجتماع باشد.

3- تأکید مستمر بر سلامت و تناسب اندام.

4- نگرانی و ترس از قضاوت دیگران.

4- اهداف سختگیرانه خود انضباطی، مانند رژیم غذایی یا ورزش.

5- افسانه دائمی خودسازی.

اما بررسی ها نشان می دهند اغلب این "لذت‌های گناه آلود" ( به شرطی که به مرحله افراط نرسند و به دیگران آسیب نرسانند) در واقع پذیرایی‌ها و زمان‌های استراحت کوتاهی است که در زندگی پر مشغله، جدی و پر استرس، برای خودمان فراهم می کنیم. این موضوعات بی‌اهمیت و بعضا غیر ضروری که باعث شادی ما می‌شوند، می‌توانند برای سلامت ذهنی و عاطفی ما مفید باشند. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که زندگی فقط در مورد "بهره‌وری" و "مسئولیت‌پذیری" نیست، بلکه لذت بردن از لذت‌های ساده‌ای است که ما را خوشحال می‌کند. اما باید توجه داشت، کلید بهره‌مندی از این لذت‌های گناه آلود، "اعتدال" است. وقتی این فعالیت‌ها را در تعادل نگه دارید، می‌توانند به رفاه و شادی کلی شما کمک کنند.

برخی از این گیلتی پلژرها عبارتند از :

1- خوردن گاه گاه برخی مواد غذایی که دوس دارید اما همیشه گفته شده مضر هستند. مانند نوشابه، چیپس و پفک.

2- به تعویق انداختن برخی کارها.

3- تا دیر وقت بیدار ماندن در برخی شب‌ها و دیر بیدار شدن صبح.

4- ولخرجی برای اقلام غیر ضروری که دوستشان دارید.

5- دیدن یک فیلم سرگرم کننده که نیاز به تفکر و مداقه ندارد. فراغت از دنیا و غوطه‌ور شدن در آن.

6- خواندن کتاب‌ها و مجلات زرد و پیگیری زندگی سلبریتی‌ها.

7- بازی‌های کامپیوتری.

8- مرور غیر هدفمند صفحات فضای مجازی.

9- نادیده گرفتن مراقبه‌های روزانه. مانند مدیتیشن، ورزش و...

10- تنبلی مطلق در برخی از ساعات هفته.

11- گوش دادن به برخی موسیقی‌های پیش پا افتاده که دوستشان دارید. در تنهایی یا با دوستان نزدیکتان.

12- مسافرت‌های کوتاه مدت و ناگهانی.

در پایان نیز تأکید می‌شود، ایجاد مرزهای آگاهانه بین جریان اصلی و اصیل زندگی با زمان‌های کوتاه استراحت، بسیار مهم است. نیاز به تمرین و مراقبت دارد و لازم است اعتدال رعایت گردد.

مالتی ‌تسکینگ Multitasking

چند وظیفگی انسانی یا همان مالتی تسکینگ به صورت بسیار ساده به انجام هم‌زمان بیش از یک کار گفته می‌شود. مالتی تسک بودن در مقابل سینگل تسک بودن قرار می‌گیرد. همان‌طور که بعضی از افراد می‌توانند چند کار را با هم انجام بدهند (مثلاً نویسنده‌ای را فرض کنید که هم مقاله می‌نویسد، هم به ایمیل کاری جواب می‌دهد و هم پادکست آموزشی زبان گوش می‌کند) برخی هم فقط می‌توانند روی یک کار تمرکز کنند و اگر بخواهند چند کار را با هم انجام بدهند، همه چیز به هم می‌ریزد و حسابی آشفته می‌شوند.

مالتی تسکینگ یا سینگل تسکینگ یکی از ویژگی‌های شخصیتی هر فرد است؛ حتما شما هم افرادی را دیده‌اید که می‌توانند همزمان چندین کار را انجام دهند. منشی دکتری را تصور کنید که همزمان در حال پاسخ‌دادن به مراجعین، جواب دادن تلفن، توجه به صحبت‌های پزشک و رزرو وقت آنلاین برای مراجعین است. قطعا این منشی ویژگی شخصیتی مالتی تسک بودن را دارد که می‌تواند همزمان چندین کار را انجام دهد. از طرف دیگر، مهندسی را در نظر بگیرید که در هر لحظه تنها می‌تواند روی یک پروژه کار کند و تا زمانی که پروژه فعلی تمام نشده باشد، پروژه بعدی را شروع نمی‌کند. ویژگی شخصیتی این فرد، سینگل تسک بودن است و او نمی‌تواند همزمان روی چند کار متفاوت تمرکز کند و تمام تمرکز خود را روی موضوعی مشخص قرار می‌دهد.

برخی باور دارند که در دنیایی که سرعت حرف اول را می‌زد و همه چیز با سرعت بسیار زیادی در حال تغییر است، مولتی تسک بودن گزینه بهتری است و فردی که توانایی انجام چندین کار به صورت همزمان را داشته باشد، موفق‌تر خواهد بود؛ اما گروه دیگری از افراد بر این باورند که هنگامی که چندین کار را همزمان انجام می‌دهیم، هیچ کدام از کارها به‌خوبی انجام نخواهند شد و کیفیت لازم را نیز نخواهند داشت؛ از طرف دیگر، چون تمرکز کافی برای انجام آن نداریم، مدت زمان خیلی بیشتری طول خواهد کشید؛ پس بهتر است که به جای تمرکز روی چندین کار مختلف به صورت همزمان، هربار یکی از آن‌ها را با کیفیت بالا انجام دهیم و بعد به سراغ دیگری برویم.

مالتی تسکینگ مزایای زیادی را به همراه دارد؛ به خصوص در دنیای امروز که سرعت تغییرات بسیار بالا است و یکی از ویژگی‌های مثبت برای بسیاری از مشاغل شناخته می‌شود. از جمله مزایای مالتی تسک بودن عبارتند از:

  • افزایش تولید و خدمات
  • صرفه‌جویی در زمان و هزینه‌ها
  • امکان فکر کردن خارج از چهارچوب
  • حفظ پویایی

اما علم عصب روان‌شناسی می‌گوید مغز ما به نحوی طراحی شده که در هر لحظه تنها روی یک موضوع تمرکز می‌شود و یک کار را می‌تواند انجام دهد. انسان موجودی مالتی ‌تسک نیست، بلکه تنها تمرکز خود را سریعا بین وظایف و کارهای مختلف جابه‌جا می‌کند. در واقع، کارها را هم‌زمان انجام نمی‌دهیم، بلکه با تغییر و جایگزین کردن سریع، آن‌ها را پیش می‌بریم. طبق مطالعات، تنها 5/2 درصد افراد می‌توانند به‌صورت مفید و کارآمدی مالتی ‌تسکینگ انجام دهند.

مطالعات دانشگاهی حاکی از آن است که زمانی که سعی داریم ۲ یا چند کار را به صورت هم‌زمان پیش ببریم، کارایی و بهره‌وری کمتری خواهیم داشت و احتمال اشتباه کردن هم بالاتر می‌رود. اگر این کارها پیچیده و مستلزم توجه بیشتری باشند، این احتمالات افزایش پیدا می‌کند. پرش ذهنی یکی از رایج‌ترین مشکلات مالتی تسکینگ است؛ اما مالتی تسک بودن معایب دیگری هم دارد که عبارتند از:

  • کاهش تمرکز
  • افزایش حواس‌پرتی
  • کاهش کارایی و بهره‌وری
  • بالا رفتن احتمال اشتباه
  • کاهش خلاقیت
  • افزایش استرس و نگرانی
  • ناتوانی در انجام کار عمیق
  • اثرات منفی بر حافظه‌ی کوتاه مدت

البته این موضوعات احتمالا برای مالتی ‌تسکنیگ در کارهای روتین روزانه چندان صدق نمی‌کنند. مثلا گوش دادن به موسیقی هنگام راه رفتن یا مرتب کردن لباس‌ها حین تماشای تلویزیون. ولی هرچه کارها پیچیده‌تر باشند، اثرات منفی چندوظیفگی هم افزایش پیدا می‌کند.

مالتی ‌تسکینگ در واقع تمرکز و حواس ما را تقسیم می‌کند. بنابراین نمی‌توانیم تمام تمرکز خود را به یک موضوع معطوف کنیم و در نتیجه کیفیت کارها کاهش پیدا می‌کند. طی یک مطالعه، انجام کارهای متفرقه حین رانندگی بررسی شده بود که نشان داد بر عملکرد فرد در رانندگی تأثیر منفی می‌گذارد. تحقیقات دیگری هم اعلام کردند که افرادی که سعی می‌کنند چند کار را هم‌زمان انجام دهند، حتی زمانی که می‌خواهند تنها روی یک موضوع تمرکز کنند حواس‌پرتی بیشتری دارند و تمرکز برای آن‌ها سخت‌تر است. متخصصان بر این باور هستند که هرچه بیشتر در راستای مالتی ‌تسکینگ تلاش کنیم، دست‌آورد ما کمتر می‌شود. چراکه به توانایی تمرکز کافی برای یادگیری را به‌آرامی از دست می‌دهیم.

طبق تحقیقات و آزمایش‌هایی که انجام شده، زن‌ها در این زمینه عملکرد خیلی بهتری از مردها دارند. طی آزمایشی که به‌تازگی انجام شده بود، از شرکت‌کنندگان درخواست شد تا روی یک تردمیل راه بروند و دست راست خود را بچرخانند (کاری که از نیمه سمت چپ مغز استفاده می‌کند)، در همین حین، برخی سؤالات ذهنی از آن‌ها پرسیده می‌شد؛ تصاویری از کارت‌های رنگی نمایش داده می‌شد که روی هر کار، اسم رنگ هم نوشته شده است و روی برخی اسم رنگ و رنگ کارت همخوانی ندارند. شرکت‌کنندگان باید هرچه سریع‌تر این کارت‌ها را شناسایی می‌کردند. نتایج این آزمایش حاکی از عملکرد خیلی بهتر خانم‌ها بود.

با این حال، کارشناسان معتقدند مالتی ‌تسکینگ کماکان برای تأثیر منفی در عملکرد افراد دارد و بهتر است از انجام آن اجتناب کنیم. البته گاهی، برای پیشبرد سریع کارها و رسیدن به اهداف، لازم است که مالتی تسک باشید؛ اما نباید چندوظیفگی را به عادت همیشگی تبدیل کنید و به خودتان فشار بیاورید. به این‌ توجه کنید که توانایی افراد با هم تفاوت دارد؛ وقت‌هایی که ذهن‌تان خسته است و توانایی مالتی تسکینگ ندارید خودتان را سرزنش نکنید و ناامید نشوید.

در کنار این مفاهیم، مفهوم دیگری مطرح می‌شود تحت عنوان سریال تسک(Serial Task) . در اصل این سریال تسک بودن است که ویژگی‌ای مثبت در فرد تلقی می‌شود و با مفهومی که شما از مولتی تسک بودن در ذهن دارید کاملا متفاوت است. سریال تسک بودن یعنی شما چندین کار متفاوت را بتوانید انجام دهید؛ اما نه همزمان؛ بلکه هر کار را در زمان و بازه مشخصی انجام دهید.

سریال تسک یعنی انتقال سریع از یک فعالیت به یک فعالیت دیگر. این ویژگی باعث می‌شود که شما توانایی بر عهده گرفتن چندین وظیفه مختلف را داشته باشید و بتوانید بین فعالیت‌های مختلفی که باید انجام دهید، خیلی سریع انتقال پیدا کنید و خود را با شرایط تازه وقف دهید.

به عنوان مثال، در یک روز شلوغ کاری لازم است که هم روی پروژه جدید خود کار کنید، هم قرارداد تازه ببندید و هم با همکاران خود جلسه داشته باشید و در نهایت هم لازم است برای دوست خود کادو تولد سفارش دهید. این که شما بتوانید تمامی این فعالیت‌ها را در یک روز هندل کنید و زمان مناسبی برای هر کدام در نظر بگیرید و از یک فعالیت به سراغ فعالیت دیگر بروید و مغز شما برای همه آن‌ها آمادگی داشته باشد و خیلی سریع خود را با اوضاع جدید وقف دهد، ویژگی مثبتی است که به آن سریال تسکینگ گفته می‌شود.

https://www.digikala.com/mag/multi-tasking

https://alocom.co/blog/educational-article

https://bargesabzclinic.com/multi-tasking-or-single-tasking

واژه نامه حزن های ناشناخته   "Dictionary of Obscure Sorrows"

این واژه نامه یک پروژه واژه سازی انگلیسی توسط "جان کونیگ"[1] است که به دنبال ایجاد و تعریف نوشناسانه[2] برای احساساتی است که هنوز در زبان توصیف نشده اند. این پروژه به‌عنوان یک وب‌سایت و کانال YouTube راه‌اندازی شد، اما بعداً در سال 2021 در یک فرهنگ لغت چاپی جمع‌آوری گردید. مدخل‌ها شامل ریشه‌شناسی گسترده‌ای هستند که بر اساس تحقیقات خود "کونیگ" در زمینه واژه‌شناسی[3] با ریشه‌ها و پسوندهایی برگرفته از لاتین، آلمانی و منابع یونان باستان در تقلید از اصطلاحات انگلیسی موجود ایجاد شده‌اند.

این وب‌سایت شامل مدخل‌های شفاهی به سبک فرهنگ لغت معمولی است و کانال یوتیوب برخی از این کلمات را انتخاب می‌کند و سعی می‌کند معنای آن‌ها را به‌طور کامل‌تر در قالب مقاله‌های ویدیویی بیان کند.

اصطلاحات کونیگ اغلب بر اساس آنچه به عنوان "احساسات اگزیستانسیالیسم" توصیف شده است، تعبیر....

(( بقیه در ادامه مطلب))


1-John Koenig

2- Neologisms واژه جدید، نوواژه، لغت اختراعی

3-Etymology

ادامه نوشته

آکادمیا - Academia

آکادمیا، واژه ای که در دو سال اخیر بیشتر شنیده می شود و در میان نوجوانان و جوانان به ترند تبدیل شده چیست؟

آکادمیا سبکی نو ظهور در دنیای مد و زیبایی و گرایشات و علاقمندی های تحصیلی و حتی روزمره است که همانگونه که از نامش بر می آید، برگرفته از فضای آکادمیک و دنیای اساتید و دانش آموخته گان است که عموما به رشته های علوم انسانی می پردازند. این سبک یادآور افراد عاشق مطالعه و نوشتن ...

(( بقیه در ادامه مطلب))

ادامه نوشته

« ایلی ، ایلی، لَما سَبَقتَنی ؟»

یکی از جملات معروف حضرت عیسی (ع) ، جمله ای است که چند ساعت پس از مصلوب شدن گفته اند. این جمله علاوه بر روایت های مختلف در اناجیل در ترجمه ی آن نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد:

« ایلی ، ایلی، لَما سَبَقتَنی ؟»

Eloi, Eloi Lama Sabachthani

?My God, My God, WhyHast Thou Forsaken me

New Testament/ Matthew / 27:46

27:46 And about the ninth hour Jesus cried with a loud voice, saying, Eli, Eli, lama sabachthani? that is to say, My God, my God, why hast thou forsaken me?

27:47 Some of them that stood there, when they heard that, said, This man calleth for Elias.

27:48 And straightway one of them ran, and took a spunge, and filled it with vinegar, and put it on a reed, and gave him to drink.

27:49 The rest said, Let be, let us see whether Elias will come to save him.

عهد جدید - متی شماره 27 عدد 46

46. نزدیک ساعت نه عیسی با صدای بلند فریاد کرد: « ایلی ، ایلی، لَما سَبَقتَنی ؟» یعنی « خدای من ، خدای من ، چرا مرا ترک کردی ؟»

47. بعضی از کسانی که آنجا ایستاده بودند این را شنیده گفتند: «الیاس را می خواند»

48. یکی از آنان فورأ دوید و اسفنجی را آورده در شراب ترشیده فرو برد و بر نوک چوبی قرار داده جلوی دهان عیسی برد.

49. اما دیگران گفتند: « بگذارید ببینیم آیا الیاس می آید او را نجات دهد یا نه»

مسیحیان اعتقاد دارند "ایلی" در اینجا به زبان "آرامی" یعنی خدا، و مسیح (ع) از خدا کمک گرفته است و با "ایلیا" یا همان الیاس که در انجیل از ایشان بسیار یاد شده متفاوت است. اما در آیات بعد مردم می گویند: "الیاس را می خواند." پس ایلی ممکن است همان الیاس باشد.

در انجيل يوحنا این داستان به گونه ای دیگر نقل شده :

28. و بعد چون عيسي ديد که همه‌چيز به انجام رسيده است تا کتاب تمام شود، گفت، تشنه‌ام.

29. و در آنجا ظرفي پُر از سرکه گذارده بود. پس اسفنجي را از سرکه پُر ساخته، و بر زوفا گذارده، نزديک دهان او بردند.

30. چون عيسي سرکه را گرفت، گفت، تمام شد. و سر خود را پايين آورده، جان بداد.

انجيل متي فصل 27، فقره ي 46 - 50.

46. و نزديک به ساعت نهم، عيسي به آواز بلند صدا زده گفت، ايلي ايلي لَما سَبَقْتِني. يعني الهي الهي مرا چرا ترک کردي.

47. امّا بعضي از حاضرين چون اين را شنيدند، گفتند که او الياس را مي‌خواند.

48. در ساعت يکي از آن ميان دويده، اسفنجي را گرفت و آن را پُر از سرکه کرده، بر سر ني گذارد و نزد او داشت تا بنوشد.

49. و ديگران گفتند، بگذار تا ببينيم که آيا الياس مي‌آيد او را برهاند.

50. عيسي باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود.

انجيل مرقس فصل 15، فقره ي 34 - 37

34. در ساعت نهم، عيسي به آواز بلند ندا کرده، گفت، ايلوئي ايلوئي، لَماَ سَبَقْتَني؟ يعني، الهي الهي چرا مرا واگذاردي

35. و بعضي از حاضرين چون شنيدند گفتند، الياس را مي‌خواند.

36. پس شخصي دويده، افنجي را از سرکه پُر کرد و بر سر ني نهاده، بدو نوشانيد و گفت، بگذاريد ببينيم مگر الياس بيايد تا او را پايين آورد.

37. پس عيسي آوازي بلند برآورده، جان بداد.

انجيل لوقا فصل 23، فقره ي 46

46. و عيسي به آواز بلند صدا زده، گفت، اي پدر به دستهاي تو روح خود را مي‌سپارم. اين را بگفت و جان را تسليم نمود.

نور زمستانی - برگمان (( MP4 ))

زوگزوانگ

اصطلاح زوگزوانگ Zugzwang ، واژه ای ترکیبی است در زبان آلمانی مرکب از : "Zug" به معنی "حرکت" و "Zwang" به معنی "اجبار"، که در زبان فارسی تقریباً معنی "تنگنا" می‌دهد؛ این اصلاح در بازیهای نوبتی مورد استفاده قرار می گیرد و ظاهرا نخستین بار در شطرنج مطرح شد. در ادبیات شطرنج، این اصطلاح به معنی اکراه در حرکت یا حرکت اکراهی استفاده می گردد. در این حالت بازیکنی که نوبت حرکت با اوست با انجام هر حرکت، وضعیت خود را بدتر می کند. وقتی که تنها حرکتی که می توان انجام داد حرکت نکردن است، اما باید حرکت کرد چون نوبت حرکت شماست!

در بازی بالا نوبت هریک از بازیکنان که باشد، هرحرکتی که انجام دهند به ضررشان می باشد.

اصطلاح زوگزوانگ در ادبیات شطرنج آلمان در سال ۱۸۵۸ یا قبل از آن استفاده می شد و اولین استفاده شناخته شده از این اصطلاح در زبان انگلیسی توسط قهرمان جهان امانوئل لاسکر در سال ۱۹۰۵ بود. شطرنج بین المللی از نماد "⊙" برای نشان دادن موقعیت زوگوانگ استفاده می کند.

اما این اصطلاح فقط در شطرنج باقی نماند و جای خود را در سیاست و تصمیم گیری های سیاسی، شعر و حتی اقتصاد باز کرده است.

مثلا در اقتصاد فعلی ما هر تصمیمی که برای بهبود وضعیت یک بخش گرفته می شود، اثرات مخربی بر سایر بخش ها دارد.

برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب "زوگزوانگ و برتری دو فیل" اثر" لئونید ورخوفسکی" با ترجمه "پروانه عطایی" از "نشر شباهنگ" رجوع نمایید.

Bibliophile

"Bibliophile" این واژه به معنای دوستدار کتاب، کتاب جمع کن، عاشق شکل وظاهر کتب و همچنین به معنای کتابدوست (به ویژه کسی که کتاب را به خاطر جلد و چاپ و صحافی آن دوست دارد) می باشد.

شما چه چیزی را دوست دارید:

dendrophile
دندروفایل
کسی که جنگل و درختان را دوست دارد
----------
Ceraunophile
سرونافایل
کسی که رعد و برق را دوست دارد
-----------
autophile
آتوفایل
کسی که تنهایی و خلوت را دوست دارد
-----------
astrophile
استروفایل
کسی که نجوم و ستارگان را دوست دارد
-----------
thalassophile
ثلسوفایل
کسی که اقیانوس را دوست دارد
-----------
nyctophile
نیکتوفایل
کسی که شب و تاریکی را دوست دارد
-----------
selenophile
سلنوفایل
کسی که ماه را دوست دارد
------------

photophile
فوتوفایل
کسی که نور را دوست دارد. همچنین به معنای کسی که عکاسی را دوست دارد
-------------
scientophile
ساینتوفایل
کسی که علم را دوست دارد، اما صرفا دانشمند نیست
------------
Heliophile
هلیوفایل
کسی که خورشید را دوست دارد
------------
Limnophile
لیمنوفایل
کسی که دریاچه‌ها را دوست دارد
------------
Chionophile
کایونوفایل
کسی که هوای سرد و برف را دوست دارد
------------
Cosmophile
کازموفایل
کسی که جهان هستی را دوست دارد
------------
Audiophile
آدیوفایل
کسی که موسیقی دوست دارد

vellichor

" Vellichor" واژه ای جدید است. این واژه به احساس خوب و آرامش و جادویی گفته می شود که هنگام ورود به کتابفروشی یا لوازم تحریری تجربه می کنید. در واقع، این واژه در سال ۲۰۱۳ در سایتی به نام Dictionary of Obscure Sorrows ابداع و ارائه شد.

.I walked the aisles of bookshelves, consumed in vellichor

ادبیّت Litreariness

ادبیّت، مؤلفه‌های بارز و معیّنی است که زبان ادبی را می‌سازد. به عبارت دیگر، یعنی همان ویژگی‌هایی که نوشته‌ای را به اثر ادبی مبدّل می‌کند و باعث می‌شود که آثار ادبی از سایر آثار متمایز شوند.

ادبیّت بر حسب نظریه‌های شکل‌گرایان روس، مجموع خصلت‌ها و خصوصیت‌های زبانی و شکلی است که در متن‌های ادبی وجود دارد. مؤلفه‌هایی مشخص که زبان ادبی را از متن‌های غیر ادبی متمایز می‌کند. ادبیّت، هدف مهم مطالعات ادبی در مرحله‌ی اول فعالیت‌های شکل‌گرایان روس بود.[1] به بیان دیگر، اگرچه فرمالیست‌ها همواره بر روی متون منفرد کار می‌کردند، اما کانون توجه آنها، نقطه اشتراک همه‌ی متون ادبی یا عنصر مشترک و مسلّط ادبی این متون بود.[2] "مکاریک" درباره‌ی ادبیات می‌گوید: فرمالیست‌ها بر این باورند که موضوع مطالعات ادبی، کلیّت ادبیات نیست بلکه ادبیّت وجه ممیّزه‌ی ادبیات است.[3]

"یاکوبسن"، زبان‌شناس روسی، در سال 1921م در مقاله‌ی شعر نو روسی بیان کرد که موضوع علم ادبیات، نه ادبیات بلکه ادبیّت است یعنی آنچه که از اثری معین، اثری هنری می‌سازد.[4] بنابراین، وی به جنبه‌های بیانی و نمایشی متون ادبی توجه نمی‌کرد، در عوض به خصوصیّاتی از متن عنایت داشت که به زعمش منحصرا ویژگی ادبی دارد.

از دیدگاه "یان موکاروفسکی"، نظریه‌پرداز چک، ادبیّت اثر شامل "غایت تشخیص بیان" می‌باشد. یعنی "تشخیص کنش بیان و کنش گفتار" شعر باعث راندن جنبه‌ی ارجاعی و ارتباطات منطقی زبان به پس زمینه‌ی موجب می‌شود. کلمات خود چون نشانه‌های صوتی "ملموس و محسوس" می‌شوند.[5]

از نظر شکل‌گرایان، کار منتقد، کشف قوانین ادبیّت و مؤلفه‌های عمده‌ای است که در آثار ادبی وجود دارد. از این رو منتقد شکل‌گرا به جای آن‌که ورای یافتن اساس ادبیات در جست و جوی کیفیت‌های مجردی از قبیل تخیّل باشد، کوشش خود را صرف تعریف و مشخص کردن مقدمات می‌کند که در متن‌های ادبی باعث پیش نماسازی یعنی مشخص شدن زبان شده است. تمهیداتی نظیر وزن و قافیه یا به کار گرفتن کلماتی که به نحوی (مثلا از طریق تکرار صداها در آن) تشخّص یافته است. طبق نظر ویکتور شکلوفسکی، فرمالیست روسی، غرض ادبیات از این گونه تشخّص، آن است که آشنایی‌زدایی کند. به عبارت دیگر جهان عادی و روزمره را غیر از آن چه هست، نشان بدهد و خواننده بتواند استعداد از دست رفته خود را در تجربه‌ی تازه‌ی حسی، دوباره پیدا کند.[6]

شعر برای این منظور، گستره‌ی شگفت‌انگیزی از تمهیدات را به کار می‌گیرد. برای مثال شعر از اشکال گوناگون تکرار استفاده‌ می‌کند. از جمله این اشکال می‌توان به قافیه، وزن یا قطعه‌بندی در بسیاری از اشعار اشاره کرد. در حالی که این تمهیدات در زبان روزمره یافت نمی‌شود.[7]

شعر همچنین از تمهیداتی مانند استعاره و نمادها استفاده می‌کند که می‌توانند در زبان غیر شاعرانه هم به کار روند؛ اما نه به همان قوّت زبان شاعرانه. با توجه به این موارد باید گفت که آشنایی‌زدایی اصلی‌ترین معیار ادبیّت است.[8]

ادبیّت دقیقا با آشنایی‌زدای که به مفهوم هنجارگریزی از زبان عادی است، همراه است؛ و باید گفت که ادبیّت از راه برجسته‌سازی حاصل می‌شود که باعث می‌گردد چیزها در روشن‌ترین حالت در معرض توجه قرار گیرند. این دو مفهوم (آشنایی‌زدایی و ادبیت)، نظریه‌ی مهم شکل‌گرایان روسی را که عوامل مشخص‌کننده‌ی اثر ادبی در شکل آن وجود دارند، مورد تأکید قرار می‌دهد.[9]

وقتی دو متن ادبی و غیر ادبی را که هر دو یک موضوع را بیان می‌کنند با هم می‌سنجیم در زبان آن دو، فرق‌هایی می‌بینیم که همان ادبیّت است. مثلا به جای آن که بگوییم: سحر چون خورشید بر کوه تابید، بگوییم: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد. در این جا دو کنایه خسرو خاور (خورشید) و علم بر کوهساران زد (طلوع کردن) وجوه ادبیّت متن‌اند. به این ترتیب وقتی از کسی خواسته می‌شود وجوه ادبی بودن متنی را توضیح دهد، آن شخص باید با استعانت از علوم ادبی مخصوصا بیان و بدیع، بتواند حیثیّت ادبی کلام را تبیین کند و امروزه این سؤال (وجه ادبی بودن این بیت چیست؟) جای (معنی این بیت چیست؟) را گرفته است. به نظر "تینیانوف"، نظریه‌پرداز روسی، ادبیات وقتی علم است که موضوع بحث آن ادبیّت کلام باشد.[10]

منابع :

[1] . میرصادقی، جمال؛ راهنمای داستان‌نویسی، تهران، انتشارات سخن، 1387، چاپ اول، ص 216

[2] . برتنس، هانتس؛ مبانی نظریه‌ی ادبیات، ترجمه‌ی محمدرضا ابوالقاسمی، تهران، نشر ماهی، 1383، چاپ اول، ص46

[3] . تسلیمی، علی؛ نقد ادبی، تهران، نشر آمه، 1388، چاپ اول، ص43

[4] . ایوتادیه، ژان؛ نقد ادبی در سده‌ی بیستم، ترجمه‌ی محمدرحیم احمدی، تهران، انتشارات سوره، 1377، چاپ اول، ص22

[5] . داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، 1382، چاپ اول، ص25

[6] . میرصادقی، جمال؛ پیشین، ص 216

[7] . برتنس، هانتس؛ پیشین، ص46

[8] . همان.

[9] . میرصادقی، جمال؛ پیشین، ص 217

[10] . سیروس، شمیسا؛ نقد ادبی، تهران، انتشارات فردوسی، 1378، چاپ سوم، ص163

نویسنده : مهدي اسلامي - 24 آبان 1393

http://pajoohe.ir/

پادمان و پودمان

پادمان

در فارسی به معنای نظارت و حراست کردن است و اسم مصدری است که از ریشه "پاییدن" گرفته شده‌است. پادمان امروزه در اصطلاح، به مقررات نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفته می‌شود که شامل انواع بازرسی‌ها می‌شود. معادل انگليسي safeguard. (به نقل از ويكي پديا) پادمان، پیوندنامه، مقاوله نامه، صورت مجلس سیاسی. در زبان انگلیسی، Protocol و Treaty مترادفِ پادمان می باشند، اگرچه واژهٌ Treaty تا حدی نزدیکتر به واژهٌ فارسیِ عهدنامه می باشد

واژه یاب vajehyab.com

پودمان

واژه‌های مصوّب فرهنگستان

[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] هر بخش از سامانه که جداگانه و مستقل از بخش‌های دیگر قابل استفاده و بهره‌برداری تحت آن سامانه باشد

جنگ روايت‌ها/ اگر نان ندارند کيک بخورند

سالها پیش پشت جلد کتاب " درون جهان سوم " نوشته "پل هریسون" این عبارت را دیدم

We Want Bread, Not Cake

آن موقع نمی دانستم ارجاع این عبارت به یک گفته ی تاریخی است که آن را به ماری آنتوانت منتسب کرده اند. به این بهانه نوشته ای از آقای محمد هدایتی را در ذیل می آورم.

محمد هدايتي / روزنامه نگار و مترجم– روزنامه آرمان امروز – 1401/4/28

« اگر نان ندارند، کيک بخورند». اين نقل قولِ منتسب به ماري آنتوانت بارها و بارها تکرار شده و حالا در تاريخ مطالعه انقلاب‌ها و قيام‌هاي مردمي، شان و جايگاهي نمادين دارد. گويا در روزهاي منتهي به انقلاب فرانسه در 1789، در روزگاري که فقر بر مردم غلبه کرده بود و طبقه حاکم در تنعمِ شکوهِ درباري مستغرق، به ماري آنتوانت، ملکه فرانسه و همسر لويي شانزدهم از آنچه به مردم مي‌گذرد مي‌گويند و اينکه مردم نان براي خوردن ندارند. او در جواب چنين جمله‌اي گفته که خبر از بي‌خبري او از عالم واقع يا بي‌اعتنايي‌اش به سرنوشت مردم مي‌دهد. آن روزها «نان» قوت غالب دهقانان و طبقه کارگر فرانسوي بود و طبق برآوردها پنجاه درصد از درآمدشان تنها صرف نان مي‌شد. ماري آنتوانت در فرانسه چهره‌اي منفور بود. در اصل اتريشي بود و نه فرانسوي، سري سودايي هم داشت و جاه‌طلبي‌هايي و مي‌گفتند مخارج بسيار دربار و اسراف‌کاري‌هاي او خود از عوامل انقلاب بوده. مادام زيان «Madam Deficit» لقبش داده بودند، کنايه از ولخرجي‌ها و ضرر و زيان‌هايي که به بار مي‌آورد. دست آخر هم همراه با همسرش به گيوتين سپرده شدند.

اما اين انتساب، انتسابي غلط است. آن جمله را ماري آنتوانت نگفته بود و اين نقل قول سال‌ها به غلط به او منتسب شده و هنوز هم مي‌شود. و اين است داستان «روايت‌پردازي»ِ وقايع مهم، يا اشخاص بانفوذ.

ماري آنتوانت با آن چهره‌اي که از او ثبت شده منطقاً مي‌توانست گوينده اين جمله باشد اما نبوده. حداقل مي‌دانيم که سال‌ها پيش از انقلاب، ژان ژاک روسو در کتاب «اعترافات» اين جمله را در بخش ششم کتابش آورده است، به نقل از شاهدختي که گويا در پاسخ به اين اعتراض که دهقانان ناني براي خوردن ندارند گفته «خب کيک بخورند». روسو کتاب را 1765 نوشته و 1782 منتشر کرده؛ پيش از انقلاب. روسو در کتاب صحنه‌اي را به ياد مي‌آورد که در جستجوي ناني بوده تا با نوشيدني‌اي که دزديده بخورد و پيش از واردشدن به نانوايي اين گفته شاهدخت را که قبلاً شنيده به ياد مي‌آورد. جالب اينجاست که حدود پنجاه سال بعد از اعدام ماري آنتوانت است( در سال 1843 ) که براي اولين بار اين گفته به او منتسب مي‌شود.

روايت‌ها پيرامون اتفاقات و شخصيت‌هاي تاريخي دائماً در معرض بازنويسي هستند، در معرض کم يا زياد شدن. نوعي بازنويسي تاريخ. و خب گاهي برخي روايت‌ها آنچنان جايگير مي‌شوند که از هر واقعيتي واقعي‌تر جلوه مي‌کنند. و اينچنين است که «روايت» تا بدين اندازه مهم مي‌شود و انگار از يک جايي برنده کسي است که جنگ روايت‌ها را ببرد.

ایستادن بر شانه های غول

اصطلاح ایستادن بر شانه‌های غول (Stand on the shoulders of giants) استعاره‌ای از «کشف حقیقت بر پایه اکتشافات پیشین» است. این استعاره به یکی از افسانه‌های اساطیر یونان بر می گردد که یک غول نابینا به نام اوریون، کوتوله‌ای به نام سدالیون Cedalion را بر دوش خود حمل می کرد تا به او راه را نشان دهد.

معروف‌ترین استفاده از این تعبیر، عبارتی است از اسحاق نیوتون در ۱۶۷۶ :

(( اگر فاصله دورتری را دیده‌ام با ایستادن بر شانه‌های غول‌ها بوده است. ))

شرب اليهود

چون يهودي ها مجبور بوده اند كه از ترس مسلمانان پنهان شراب بخورند، از اين جهت پنهاني شراب خوردن را "شرب اليهود" گفته اند، چنانكه در اين بيت سالك يزدي آمده است :

كسي تا كي كند شرب اليهود از بيم رسوائي

اياغم پركن اي ساقي كه كاري با عسس دارم

و عبيد زاكاني در همين معني به طنز گويد: « طعام و شراب تنها مخوريد كه اين شيوه كار قاضيان و جهودان باشد. »

براي ترکیب "شرب اليهود" علاوه بر معنائي كه گفته شد از استاد ارجمند مرحوم "علي محمد عامري" ، اين تعريف را به بجا مانده : « رسم يهوديان در جشن و سرورهاي خود چنين بوده كه بعد از باده نوشي بسيار در قهوه خانه ها به هنگام آخر شب با هم نزاع و زد و خورد مي كردند و در حال مستي آنچه از اسباب و ظروف به دستشان مي افتاده بر سر يكديگر مي شكستند؛ چنانكه هنگام صبح هر كس به آن محل داخل مي شد منظره اي بي نهايت آشفته و درهم مي ديد و اين كيفيت باده نوشي توأم با بي نظمي را شرب اليهود گفته اند » و شرب اليهودي كه اكنون در اصطلاح فارسي زبانان به كار مي رود در همين معني است يعني نهايت درجه آشفته و بي سامان ، نه باده خوردن پنهاني ، اما در فرهنگ ها اين معني به دست نيامد.

https://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=40209&beytid=2379

"سیاژ"  Sillage

هرچند من معتقدم که واژه ها جان دارند و کنشگری می کنند، اما بعضی از آن گویی پیله ی تنگ حروف را بر نمی تابند، طغیان می کنند و شنونده را مانند پری سبک در زمان و مکان به حرکت وادار می کنند. به نظرم کلمه Sillage از آن واژه های یاغی است.

(( این کلمه فرانسوی که به صورت "سیاژ" تلفظ می‌شود به معنای رد و اثر، بیدار شدن و سر خوردن است. اما در دنیای عطرها معنای تقریبا متفاوتی دارد. توجه کرده‌اید وقتی کسی عطر خاصی را استفاده کرده است و از کنار شما عبور می‌کند بوی خاصی به مشام شما می‌رسد؟ به این بو اصطلاحا "سیاژ" گفته می‌شود که در واقع رد و اثر آن عطر است که از آن برجا مانده و شما آن را حس می‌کنید. پس از این به بعد به خاطر داشته باشید بوی عطری که از رهگذران در محیط باقی مانده در واقع "سیاژ" عطر است. )) [ منبع پایین ]

رایحه ای که می تواند خاطرات بسیاری را به یادمان بیاورد و مدت ها درگیرمان کند.

 

برای آشنایی با اصطلاحات عطر ر.ک.

https://redmag.ir/%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%B1/

‏در زبانِ یونانی کلمه nostos یعنی بازگشتن، Algos هم یعنی رنج .

بنابراین نوستالژی nostalgie "رنجی است برآمده از ناممکنیِ بازگشتن" .

"بار معنایی" یعنی چه؟

"بار معنایی" یعنی چه؟

 

بار معنایی برای یک کلمه تعریف می‌شود و به این معناست که آن کلمه، در فضایی

که گفته یا شنیده یا خوانده می‌شود، چه تداعی های فرهنگی و نیز چه تداعی های

احساسی را ایجاد می‌کند.

اگر از مطالعات دقیق زبانشناسی بگذریم، در ادبیات روزمره و گفتگوهای درسی و

دانشگاهی، همین که بار معنایی کلمات را به سه دسته‌ی مثبت و خنثی و منفی

تقسیم کنیم، کافی است.

به عنوان مثال، بار معنایی واژه‌ی زیرک در مقایسه با واژه‌ی زرنگ برای بسیاری از فارسی

زبانان، مثبت‌تر است.

و یا، واژه‌ی کُند دارای بار معنایی منفی است. در حالی که واژه‌ی آرام، دارای بار معنایی

مثبت است.

 

معادل بار معنایی در زبان انگلیسی

 

در زبان انگلیسی برای مفهوم بار معنایی، از واژه‌ی Connotation استفاده می‌کنند.

این واژه‌ در مقابل Denotation قرار می‌گیرد.

Denotation  به معنای صریح و ساده و ظاهری کلمه اشاره دارد و Connotation به

این مسئله اشاره می‌کند که چه مفاهیم و احساسات و حاشیه‌های دیگری با آن کلمه

منتقل می‌شود.

معنی «کراش/ Crush»

که این روزها در فضای مجازی زیاد استفاده می شود :

 

  • دلبر به ‌دست نیامده
  •  
  • دلبری که هرقدر دوستش داری،
  •  
  • او همانقدر یا خبر ندارد،
  •  
  • یا دارد و دوستت ندارد...
  •  
  • هر چقدر در خیال توست و با او حرف می‌زنی،
  •  
  • همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست...
  •  
  • و هیچ نیازی به حرف زدن با تو نمی بیند...
  •  
  • به دلبری که هر چقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد،
  •  
  • او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!

 

معانیِ دیگری هم دارد؛

له‌ شدن،

خرد شدن،

و با صدا شکستن...

 

پس در استفاده از کلمه "کراش" دقت کنیم.

بررسی واژه های « عکس , فرتور , پرتو , فتو »

می پرسند: بجای واژه ی ‌«عکس» در زبان پارسی چه جانشینی را می توان گذاشت؟

پاسخ این است که درزبان ما ، واژه ی تازی «عکس‌» کاربردهای گوناکون دارد.

اگر خواست ما، از ‌«عکس‌»، نقاشی ای باشد که با دست کشیده شده است به آن

«نگاره‌» یا «نگاشته‌» می گفتند و در برخی از نوشته ها «پیکره‌» هم آمده است.

و اگر خواست ما از این واژه ، رودر رو بودن با خواست کسی است یعنی بخواهیم بگوییم

‌«آنها به عکس رفتارکردند‌» می توان گفت: ‌«آنها به وارونه رفتارکردند‌» و اگر بخواهیم در

کاربرد واژه ی ‌«عکس العمل‌» جانشینی بگذاریم باید بگوییم ‌«واکنش‌».

برای نمونه:

بجای ‌«عکس العمل هوشنگ خیلی شدید بود‌» می باید گفت ‌:

«واکنش هوشنگ بسیار سخت بود». 

و سرانجام اگر «عکسی» نقاشیِ با دست کشیده نشده باشد یعنی یا عکسی

باشد که با دوربین انداخته اند و یا عکس کسی باشدکه در آ یینه یادر آب افتاده باشد،

درگذشته به آن ‌«فرتور‌» می گفتند.

 

شرف الدین رامی می گوید:

 

بُود مزدور رویت , ماه جاوید

چو «فرتور» جمال توست , خورشید

 

 

واژه های فرتور و ‌«پرتو‌» هر دو از یک ریشه اند و همین واژه ی ‌«پرتو‌» به زبان لاتین

رفت و photo شد، که اروپاییان به ‌«عکس» بادوربین انداخته شده می گفتند . با این

همه در پارسی امروزی بجای واژه ی ‌« عکس » یا‌ « نقاشی » می توان ‌« نگاره ‌»

گفت ولی «عکسی‌» راکه با دوربین بیندازند، هم می توان ‌« نگاره » گفت و هم ‌« فرتور ‌».

 

برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر "دکتر ناصر انقطاع"

توضیح یک کلمه

LOL کوته ‌نوشت برای عبارتِ laugh(ing) out loud یا Lots of laughs به معنی

خندیدن با صدای بلند یا کلّی خنده است. این کوته‌نوشت، به اصطلاحی معمول

در زبان عامیانهٔ اینترنت و گفتگوهای نوشتاریِ پسا اینترنت مانند پیامک و پیغام‌های

شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده‌است و به معنی خندیدن یا سرگرم شدن است.

LOL به طور تاریخی در یوزنت به کار برده می‌شد. ولی امروز در بسیاری از گفتگوهای

اینترنتی، در خارج از فضای سایبری و روزانه به کار برده می‌شود. LOL نخستین‌بار

در مارس ۲۰۰۹ در فرهنگ انگلیسی آکسفورد (OED) ثبت شد.

وابی سابی، Wabi-Sabi

هنر یافتن زیبایی در اشیای ساده و ناتمام

 

"وابی" (به معنی ستایش و زیبا دیدن اندوه، فقر و سادگی)، و "سابی" (به معنی ستایش و زیبا

دیدن پیری، کهنگی، تنهایی و دلتنگی است). این دو اصطلاح اغلب در کنار یکدیگر به‌صورت یک

واژه (وابی‌- سابی) به کار می‌روند و برای توصیف زیبایی آثاری استفاده می‌شوند که تمایل به

طبیعی بودن، سادگی و بی‌پیرایگی دارند و از تفاخر و خودنمایی گریزان‌اند.

وابی- سابی یک مفهوم در زیبایی‌شناسی سنتی ژاپنی است که یک جهان بینی بر پایه پذیرش

ناپایداری، زودگذری و پذیرش نقص هاست. این نوع تفکر زیبایی شناختی به عنوان یک نوع زیبایی

"ناپایدار، ناتمام" توصیف می‌گردد. این مفهومی است که از آموزه‌های بودایی سه نشان

هستی(sanbōin): ناپایدار‌بودن (mujō)، ریاضت‌کشیدن(ku) و خالی‌بودن و نبود ضمیر(kū) نشات

می‌گیرد.

ویژگی‌های زیبایی‌شناسی وابی- سابی عدم تقارن، زبری و ناهمواری، سادگی، صرفه جویی،

ریاضت‌کشیدن، فروتنی و قدردان‌بودن نسبت به بی‌آلایشی و راستی اجزا و احکام طبیعت است.

وابی- ‌سابی زیبایی پنهان در اشیاء و پدیده‌های ناکامل، ناقص، ناتمام و ناپایدار است. زیبایی آثار

و اشیایی که بی‌جهت تظاهر به شکوه و جلال نمی‌کنند و متواضع و فروتن‌اند؛ مثل زیبایی‌ای که

می‌توان در یک ظرف سفالی شکسته یا در مشتی برگ خشک خزان‌زده دید. وابی‌سابی زیباییِ

کشف کردن و حس کردنِ ژرفا و غنا در چیزهای ساده و لذت بردن از زندگی در انزوا و تنهایی و

سکوت است. وابی‌سابی حساسیتی زیباشناختی است که داشتن آن موجب می‌شود انسان

زیباییِ اندوهناکی در ناپایدار بودن همه چیز احساس کند. این نگاه در علاقه به چیزهای مستعمل

و قدیمی و فرسوده، علاقه به چیزهای کوچک و ساده و گذرا، علاقه به چیزهای ناکامل و

کمال‌نیافته و علاقه به آثار ناقص و ناتمام و حتی خراب شده تجلی می‌یابد.

 

وابی و سابی، کلیدهایی برای فهم هنر و ادبیات ژاپن، سید آیت حسینی، نشر پرنده، ۱۳۹۷.

دژاوو

آشناپنداری؛ حالتی است که در آن شخص احساس می‌کند، چیزی را که الان در

حال رخ دادن است، قبلا تجربه کرده است. دژاوو Déjà vu یک اصطلاح فرانسوی

است به معنی « قبلا دیده شده »

چه اتفاقی باعث به وجود آمدن این حس می شود؟ حقیقت این است که هیچ کس

علت واقعی بروز این مساله را نمی داند. مطالعه در مورد این پدیده امری کاملا

دشوار است زیرا اغلب ....

 

( متن کامل در " ادامه مطلب " )

ادامه نوشته

اثر دانینگ- کروگر (Dunning–Kruger effect)

هر چه کمتر بدانید، فکر می کنید که بیشتر می دانید!

به این واقعیت اثر دانینگ-کروگر گفته می شود.

دو دانشمند به نام های دانینگ و کروگر در سال ۱۹۹۹ در دانشگاه کرنل تحقیقی

روی مهارت های گرامری، توانایی استدلال منطقی و شوخ طبعی شرکت کنندگان

انجام دادند و متوجه شدند که کسانی که توانایی بسیار ضعیفی در این زمینه ها

نسبت به دیگران داشتند، توانایی های خود را بیش از حد تخمین می زدند. درحالی

که کسانی که ظرفیت های بالاتری داشتند مهارت های خود را دست کم   

می گرفتند.

نوعی سوگیری شناختی در افراد غیرحرفه ای است که از توهم برتری رنج می برند

و به اشتباه، تواناییشان را بسیار بیش از اندازه واقعی ارزیابی می کنند.

این جانبداری به ناتوانی فراشناختی افراد غیرحرفه ای در شناسایی ناتوانی شان

نسبت داده می شود.

برعکس، افراد خیلی حرفه ای، گرایش بیشتری به دستکم گرفتن شایستگی خود

داشته و به نادرست تصور می کنند که کاری که برایشان آسان است، برای دیگران

نیز آسان است.

دیوید دانینگ و جاستین کروگر از دانشگاه کرنل این گونه نتیجه می گیرند:

تخمین نادرست فرد بی لیاقت، از اشتباه در ارزیابی خود ناشی می شود، درحالی

که تخمین نادرست افراد بسیار بالیاقت، از اشتباه در ارزیابی دیگران نشئت

می گیرد.

 

دو واژه پر کاربرد

در ذیل به معنای دو واژه ای اشاره می شود که در عین کاربردهای

 

زیاد در گفتار و نوشتار، بسیاری معنای دقیق آن را نمی دانند :

 

 

1- سهل و ممتنع :

 

 

سهل ممتنع از جمله واژه هایی است که در ابتدا در ادبیات رواج پیدا

 

کرد. اما امروزه در سایر زمینه‌ها نیز به کار  برده می‌شود.

 

ساده ترین تعریف سهل ممتنع این است که یک کار در ابتدا سهل و

 

ساده به نظر برسد، اما وقتی می‌خواهیم آن را انجام دهیم، ببنیم که

 

چندان هم ساده نیست و موانع زیادی برای انجام آن وجود دارد. شاید

 

 ساده‌ی ناممکن بهترین توصیف و تعریف مفهوم سهل ممتنع باشد.

 

در ادبیات کهن ایران، سعدی را خداوندگار ادبیات سهل ممتنع می‌دانند.

 

نوشتار او و اشعار او، بسیار روان و ساده است. به نظر می‌آید که

 

جمله‌ها صرفاً با به زنجیر کشیدن کلمات ساخته شده‌اند. اما وقتی

 

تلاش می‌کنیم مثل او ساده و روان بنویسیم، می‌بینیم که این کار، بر

 

خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر می‌رسد، چندان ساده نیست.

 

امروزه، سهلِ مُمتَنِع به عنوان یک صفت برای توصیف هر کار یا فعالیتی

 

که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد، اما در  واقع دشوار و گاه ناممکن

 

است به کار برده می‌شود.

 

 

 

2- جامع و مانع :

 

 

جامع و مانع یک صفت است که می‌تواند برای یک تعریف یا یک 

 

فهرست یا یک دوره آموزشی یا هر مفهوم مشابه  دیگری مورد

 

استفاده قرار گیرد.

 

جامع به این معنی است که هر چه لازم بوده است در اینجا جمع

 

 است (فهرست کامل است).

 

مانع هم به این معناست که هیچ چیز اضافی در آن وجود ندارد و در

 

واقع از ورود زوائد، ممانعت به عمل آمده  است.

 

فهرست جامع و مانع از کتابهای روانشناسی عزت نفس، یعنی:

 

  • جامع است. پس هر کتابی که به روانشناسی عزت نفس مربوط

 

         باشد، در این فهرست آمده.

 

  • مانع است. یعنی نمی‌توانید کتابی را در این فهرست بیابید که

 

         مربوط به عزت نفس نباشد.

 

همانطور که می‌بینید، تعبیر جامع و مانع را به سادگی نمی‌توان به هر

 

تعریف یا فهرست اطلاق کرد.

 

چنانکه در مثال فوق، فهرست جامع و مانع از کتابهای مربوط به یک

 

حوزه‌ی خاص، از لحاظ منطقی قابل تدوین به نظر نمی‌رسد.

 

 

مأخذ: http://bestanswer.info

واژه ها و اصطلاحات : استيگماتا (Stigmata)

ظاهر شدن ناگهاني زخم هايي خون آلود - شبيه زخم هاي حضرت

 

مسيح (ع) مصلوب - بر روي دست، پا، پيشاني و.....

 

 

بقیه در ادامه مطلب

 

 

همین توضیحات به صورت PDF

ادامه نوشته

واژه ها و اصطلاحات : پارودی، تراوستی و هجو

در قدیم به آن نقیضه می گفتند. برخی "نظیره طنز آمیز"  ترجمه کرده اند.

 

شعری است که به تقلید شعری دیگر گفته می شود ولی مبتنی بر طنز

 

و هزل است. در حقیقت اثر ...

 

 

بقیه در ادامه مطلب

 

 

همین توضیحات به صورت PDF

ادامه نوشته

واژه ها و اصطلاحات : سیذارتا

در زبان سانسکریت به معنی " کسی که به هدفش رسیده است "

 

می باشد.

 

اشاره به کتابی با همین نام اثر هرمان هسه

واژه ها و اصطلاحات : پاستورال

ادبیات شبانی یا پاستورال، واژه‌ای است مشتق از Pastor به معنای

 

چوپان یا شبان، در سنت فرهنگی و ادبی مغرب زمین معرف سبکی

 

هنری است که مضمون اصلی آن ستایش از آرامش و صفای زندگی

 

ساده روستایی در دل طبیعت است، برای مثال واژه‌هایی چون تکنو

 

پاستورال مبین تصور یا برداشتی مثبت از تکنیک و تکنولوژی و استفاده

 

از تکنولوژی در ایجاد فضایی دلپذیر و مصفاست.

 

 

مارشال برمن. «مقدمه». در تجربه مدرنیه. ترجمه ی مراد فرهادپور.

 

نشر طرح نو..

ریمیکس چیست؟

اصولا ریمیکس تکنیک یا شاید هنری است قیاسی. چرا که می بایست

 

نسخه ای از یک آهنگ وجود داشته باشد تا بتوان با اتکای به آن نسخه

 

جدیدی از همان آهنگ تولید کرد. در ریمیکس، ریمیکسر با تغییراتی که

 

در اکولایز، دینامیک، سرعت و تنالیته و سازبندیِ قطعه ایجاد می کند،

 

می تواند ریمیکس را تولید کند. ریمیکس ها عموما به دو صورت

 

Radio Edit و Club Version وجود دارند. البته ریمیکس منحصر به

 

موسیقی نیست و در ادبیات و هنرهای نمایشی هم همین کارکرد را دارد.

 

 

 

چرا به آن ریمیکس می گویند؟

 

 

 

ریمیکس از اسمش مشخصه است، "دوباره میکس" شدن یک آهنگ

 

را "ریمیکس" می گویند و امروزه یکی از بزرگترین تحولات دنیای موسیقی

 

شده است.  ایجاد تنوع در سبک ها و سرمایه گذاری روی ریمیکس پک ها

 

یکی از شیوه های مدرن است . در تمامی کشورها، موزیسین و یا هر

 

شخص تولید کننده میتواند ایده ای نو و دیدگاه و گوش متفاوتی روی

 

یک اثر هنری داشته باشد .

 

لزوما ریمیکس در "سبک الکترونیک" ساخته نمی شود ، بلکه هر سبکی

 

می تواند باشد و هیچ محدودیتی در ساخت و زمان آن ندارد.

 

ریمیکسر اول آهنگ رو می شنود و توی ذهنش مرور می کند و سلیقش

 

را تجسم می کند "اگر فکری داشت " آن را پیاده می کند . حتما نباید

 

ریمیکس "خواننده داشته باشد" گاها خواننده از کار حذف هم می شود

 

که به آن "Instrumnetal" یا "Dub" می گویند، البته معمولا در این نوع

 

میکس ها تنها صدای خواننده از روی کار اصلی "حذف" می شود .

 

یک ریمیکس می تواند اکترونیک یا آکوستیک باشد. و می تواند ساز هم

 

داشته باشد، که بستگی به خلاقیت موزیسین ها دارد .

 

مهمترین نکته که کسی به اون توجه نمی کند "مخصوصا ایرانی های عزیز"

 

این است که حس موسیقی نباید تغییر کند یا اگر تغییر کرد باید متناسب

 

یا بهتر از اثر قبلی باشد. " گاها آکوردهای تغییر یافته ی موزیک های

 

ریمیکس شده در ایران غلط یا نا مطلوب هستند" . در ریمیکس باید فاکتور

 

"عامه پسند" بودن رعایت شود. اگر هم نشد باید در جامعه موسیقی

 

"کاربرد" داشته باشد.

 

معمولا ریمیکس ها باعث می شود مدتی موزیک اصلی دیگر شنیده نشود

 

یا به فراموشی سپرده شود ! البته همین اتفاق برای ریمیکس هم بعد از

 

مدتی می افتد .

 

همیشه باید کاری رو ریمیکس کرد که قبلا اتفاقی براش افتاده باشد،

 

حتی اگه تاثیر کمی قبلا داشته ! وقتی کار اصلی خوب نیست ریمیکسش

 

هم "خوب" نمی شود.

 

ریمیکس باید به روز باشد اگه هم نبود باید موازی با موسیقی مدرن باشد. در

 

موسیقی الکترونیک نباید یک کار سبک 10 سال پیش روش انجام داد.

 

 

 

 

توضیح : البته بسیاری هستند که این فرایند را نمی پسندند و معتقدند که

 

به دست و پای بسیار از موسیقی های فاخر و ارزشمند بدین وسیله

 

آسیب می رسد و اصولا فاقد ارزش هنری است.

اینسترومنتال (Instrumental) چیست؟

اینسترومنتال (Instrumental) به آهنگی گفته می شه که کلامی ندارد

 

و خواننده ای بر روی آن آهنگ خوانندگی نمی کند. در واقع کار

 

اینسترومنتال باید دارای جذابیت هایی صدایی بسیاری باشد تا بتواند

 

شنونده را با خودش همراه کند. تمام ساز ها و صداهای به کار رفته در

 

آن کار باید بتوانند نظر شنونده را جذب کند و حتی تاثیر گذار تر از شعر

 

و صدای خواننده عمل کند. باید ملودی ها دارای پرسش و پاسخ های

 

بسیار جالب و مفهومی باشند که شنونده بتواند با آنها ارتباط مستقیم

 

برقرار کند. اینسترومنتال در سبک های مختلف موسیقی با یکدیگر تفاوت

 

دارند مثلا در موسیقی سبک راک، اینسترومنتال به شدت طرفدار دارد

 

طوریکه خیلی ها در این سبک گروه هایی را تشکیل می دهند و فقط

 

کارهای اینسترومنتال را روانه ی بازار می کنند. در موسیقی سبک

 

هیپ هاپ هم این کار به روش های مختلفی وجود دارد، برای مثال

 

گاهی وقتها رپ کن ها بعد از پخش شدن و به فروش رسیدن آهنگ

 

هایشان اقدام به پخش اینسترومنتال همان کارها (بدون کلام) در اینترنت

 

و فضاهای مجازی می کنند. اما در مثالی دیگر آهنگسازها و تهیه کنندگان

 

هیپ هاپ برای نشان دادن قدرتشان، بیت هایی را که می سازند

 

بدون وکال (صدای خواننده) داخل یک مجموعه قرار می دهند و منتشر

 

می کنند و یا حتی گاهی اوقات آنها را به صورت تک آهنگ (سینگل)

 

پخش می کنند. یک سری از آهنگسازان برای شناخته شدن یا برای

 

نمایش قدرت و علاقه این کار را انجام می دهند. گاهی این نوع بیتها کاملا

 

اینسترومنتال بوده و برای خواندن مناسب نیستند و به قول معروف

 

«فقط حال میده همونطوری گوش کنیش» و داخلش کلی حرف هست اما

 

خب بعضی بیتها هم مختص خواندن هستند که رپ کن های تازه کار و یا

 

حتی گاهی رپ کن های معروف و کار درست از این بیتها استفاده می کنند

 

و روی آنها کار ضبط می کنند. خلاصه که اینسترومنتال سرشار از حرف و

 

سخن آهنگساز و تهیه کننده است که به راحتی نباید از کنارشون گذشت.

 

 

 

نویسنده : نیما پارس  

 

منبع: رادیو فرهنگ هیپ هاپ