هربار پنهان می شوم
همبازی ام بزرگ می شود
و یادش می رود قرار بود کسی را پیدا کند
آن وقت
پای درد را وسط می کشم؛
دردهای من آنقدر بزرگند
که پشت هیچ پرده ای پنهان نمی شوند،
و چشمهایم را
می گذارم و گریه می کنم
این روزها
با هر دوست تازه، تنهایی ام را دوباره پیدا می کنم
و هر دستی به شانه ام می خورَد، شماره ایست
که از گوشی همراهم پاک خواهد شد
این روزها به جای نفس درد می کشم
این روزها به جای نفس درد می کشم...
لیلا کردبچه