من در پی رد تو کجا و تو کجایی!؟

 

دنبال تو دستم نرسیده ست به جایی

 

 

ای « بوده » که مثل تو نبوده است، نگو هست

 

ای « رفته » که در قلب منی گرچه نیایی...

 

 

این عشق زمینی است که آغاز صعود است

 

پابند « هوس » نیستم ای عشق « هوایی »

 

 

قدر تنی از پیرهنی فاصله داریم

 

وای از تو چه سخت است همین قدر جدایی!

 

 

ای قطب کشاننده ى پر جاذبه، دیگر

 

وقت است دل آهنی ام را بربایی

 

 

گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم

 

دشنام و جفایی و دعایی و وفایی

 

 

یک عالمه راه آمده ام با تو و یک بار

 

بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی...

 

 

مهدى فرجى 

هر طرف رو کن و تردید نکن سوی منی

 

باز در چشم‌ رس دیده‌ی پر سوی منی‌

 

 

تا ابد گر چه عزیزی ولی از یاد نبر

 

 چشم من باشی، در سایه ابروی منی

 

 

در غمم رفته‌ای و با خوشی‌ام آمده‌ای

 

چه کنم؟ خوی تو این است پرستوی منی

 

 

چشم بادامی و شیرین و خوش و بانمکی

 

چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی

 

 

گوش تا گوش به صحرا، بخرام و نهراس

 

شیرها خاطرشان هست که آهوی منی

 

 

مهدی فرجی