چگونه فکر خدا را بخوانیم؟ "آلبرت اینشتین"
نقاط تلاقی ساحت علم و ساحت اندیشه ورزی همیشه جذاب هستند. هر بار که
یافته های علمی مبنای شکل گیری چارچوب های نظری برای تفسیر جهان هستی
و ارتباط انسان با آفرینش می شوند، گویی "انسان" قد می کشد و به بلوغ خود
نزدیکتر می شود. نظریه هایی که از این ملاقات متولد می شوند – مادامی که معتبر
هستند- در واقع زیر ساخت اصلی دلالت های هستی شناسانه برای اندیشه و
استنتاج های ما، در نقد و تفسیر از وقایع و رویدادها خواهند بود.
" نظریه ریسمان" از جمله ی همین نظریه هاست و از نظر "میچیو کاکو " نویسنده
کتاب "جهان های موازی" فعلا آخرین نظریه ای است که شاید به وسیله آن بتوان به
قول اینشتین " ذهن خدا را بخوانیم ". موضوع این نظریه برای علاقه مندان به دیدگاه
ها و دنبال کنندگان اندیشه ها و درس گفتارهای دکتر الهی قمشه ای آشنا به نظر
خواهد رسید. در ادامه بخشی از کتاب " جهان های موازی " که به این موضوع اشاره
دارد را با هم مرور می کنیم:
(( شتاب دهنده های ذرات، با شکست اتم ها به زیر اتم ها، موفق به شناسایی و
پدیدار شدن صدها زیر اتم شدند: نوترینوها، مزون ها، لپتون ها، هادورن ها، گلوئون
ها، بوزون های W و ... جنگل انبوهی از زیر اتم ها. نظریه های ریسمان و M بر این
باور هستند که این تنوع گیج کننده در واقع شبیه حالتی است که بر سیم های
ویولون یا بر پوسته ی یک طبل ضربه ای وارد شود و اصوات مختلفی تولید شود ( البته
این سیم ها یا پوسته در یک ابر فضای یازده بعدی واقع شده اند.)
این نظریه بر خلاف نظر عمومی فیزیکدانان که الکترون را کوچکترین جزء اتم و ماده
می دانند، معتقد است اگر یک اَبَر میکروسکوپی می داشتیم که قادر بود یک الکترون
را با دقت بالا نشان دهد، می دیدیم که الکترون یک شئی نقطه ای نیست، بلکه یک
ریسمان مرتعش کوچک است که تنها به دلیل ناتوانی تجهیزات ما نقطه ای دیده می
شود. این ریسمان کوچک می تواند با بسامد یا فرکانس های مختلف ارتعاش کند. اگر
میزان کشش این رشته ی مرتعش را تغییر دهیم، فورا بسامد ارتعاش آن تغییر می
کند و به ذره زیر اتم دیگری مثلا کوارک تبدیل می شود. با تغییر مجدد میزان کشش،
این ریسمان به یک نوترینو تبدیل می گردد. با این روش می توانیم این مجموعه ذرات
زیر اتمی را اینگونه تعریف کنیم که : آن ها چیزی نیستند جز نت های موسیقی
مختلف که توسط یک ریسمان مرتعش ایجاد می شوند. حالا ما می توانیم صدها ذره
زیر اتمی را که در آزمایشگاه ها مشاهده شده اند را با یک جزء منفرد به نام "
ریسمان " جایگزین کنیم. پس کل قواعد فیزیک همان قواعد هارمونی خواهند بود و
قوانین شیمی، ملودی هایی هستند که با این ریسمان ها نواخته می شوند و جهان
سمفونی این ریسمان های مرتعش است. و حالا پاسخ اینشتین : ذهن خدا نوعی
موسیقی کیهانی است که در فرافضا طنین افکنده است. ))