بي ''تو''
واژه از نفس مي افتد
باش تا شعر شود
واگويه هايم
...
شکرانه قاسمي معافي
نُتِ کوچکی هستم
در خطوط حاملِ گیسووهات.
نسیمی کافیست تا جهان
در نگاهم به رقص برخیزد.
رضا کاظمی
دستهات را
که باز کنی ،
به هیچ جا بند نیستم ،
سقوط میکنم . . .
عباس معروفی
تنهایی، تو را میشکند
در شاخههای من بپیچ
باد را
غافلگیر کنیم!
رضا کاظمی
با بودنت
خدا هم هست
و زمين میچرخد به دور خورشيدی
که تويی.
عباس معروفی
در خواب های کودکی ام
ستاره ها را نخ می کردم
و خورشید
دانه درشتی وسط آن ها بود
حتماً تو هم در خواب هایم بوده ای
وگرنه این گردنبند را از کجا آورده ای؟
رضا یاوری
بخوابیم با هم
به خواب هم پا بگذاریم
رویاها و كابوسهای یكدیگر را
ببینیم با هم
از آن پس
دیگر
من هرگز بیدار نخواهم شد
شهاب مقربین
حرف
می زنم
راه می روم
می بینمت!
این خواب
درست مثل ِ
زندگی ست
... وقت ِ پریدن
از آن
تنهایم!
یاور مهدی پور
از کتاب : سدها خواب ِ آب را عمیق می کنند
نمایش تمام شد
پرده را کنار بزن
خودت را میخواهم تماشا کنم حالا!
رضا کاظمی
تو
رنگ میدهی
به لباسی که میپوشی
بو میدهی
به عطری که میزنی
معنا میدهی
به کلمههای بیربطی
که شعرهای من میشوند …
ساره دستاران
خانه ات سرد است ؟
خورشیدی در پاکت می گذارم
و برایت پست می کنم
ستاره ای کوچک در کلمه ای بگذار و به آسمانم روانه کن
بسیار تاریکم.
منوچهر آتشی
روزها می گذرند
از میان شب ها
مثل انگشتان روشن تو
از لابلای گیسوانت
رسول یونان
ز گلی که نچیده ام
عطری به سرانگشتم نیست
خاری در دل است
شمس لنگرودی
تو آینه نیستی ؟
یا خود را نمی بینم ؟
تو آیینه نیستی؟
یامن وجود ندارم ؟
محمد علی بهمنی
گنجشکان لاف می زنند:
جیک جیک جیک جیک...
جیک هیچ یک شان در نیامد
تو که دور می شدی.
شمس لنگرودی
ابرها
نامههای مچاله ی منند
که بغضهایم را
در آنها می نویسم
و به دست ِ باد می سپارم
تا برایت بخواندش
روجا چمنکار
بیا حرف تازه ای بزنیم
فکر تازه ای بکنیم
راه تازه ای برویم
شاید دوباره اتفاق بیفتیم برای هم...!
پوران کاوه
آسمان
و هرچه آبی دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگ ها که هدر رفتند
و تو نشدند!
عباس صفاری
امشب هزار و یک شب است با قصه ای تلخ ..
آسمان ابری ست ،
و هنوز باز است پنجره ای که خواب ماه می بیند !
....
رویای تو کودکی بود ..
دری را کوبید و فرار کرد !
شهاب مقربین
بهار
گل نیست
شکوفه نیست
نه سبزه و
نه سفره ی هفت سین .
بهار
تویی که هر سال
تکرار می شوی
تکراری اما، نه !
رضا کاظمی
یلداتر می کنند
تنهاییم را،
این شبهایی
که دست از گیسوی تو درازتر
باز می گردند سوی خودم !
آرش ناجی
گاه
آدمی تنهاتر از آن است که سکوتش میگوید
دیشب تنهاییام
تا نوک مدادت
آمده بود
اگر مینوشتیام !
اگر مینوشتیام !
گاه
تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود .
محمدعلی بهمنی
دستم بوی گل می داد
مرا به چیدن گل متهم کردند
اما کسی فکر نکرد که شاید
گلی کاشته باشم
مزرعه، یاد تو ، دلتنگی ، اجاق سنگی ام
چای را دم کرده ام
گرچه چیزی کم نخواهد کرد از دلتنگی ام
بهانه هم اگر می گیری
بهانه ی مرا بگیر
من تمامِ خواستن را وجب کرده ام
هیچ کس به اندازه ی کافی عاشق نیست
هیچ کس، هیچ کس به اندازه ی من
عاشقِ تو و بهانههایِ تو نیست..
نیکی فیروزکوهی
نه
اینها کاغذی نیستند
که بادشان ببرد
پاره سنگی که روی رویاهایم گذاشتی بردار
روی باد بگذار
رویاهای مناند
که باد را بههم ریختهاند
شهاب مقربین
در شبی، سرشار اندوه نگاه او
آنچه در اندیشه ام رویید:
خط بی پایان گیسویش.
طرح تابستان بی اندوه بازویش.
فرخ تمیمی
باساز دلت همیشه من دمسازم
برلشکر تیره روی شب می تازم
دنبال کسی پرنده تر می گردم
من "فصل پرنده های بی پروازم"
فصل سوم سالی صبور
هنوز
موازی راه ایستاده ام
یادم بماند آفتاب
سر از کدام سو زده امروز
هوای آمدنت
مرا دوباره گرفته است.
رویا زرین