قند به دیگران دهی
مولانا
قند به دیگران دهی
مولانا
من رام تو بودم که رمیدم، که رماندی
صیاد قسم خورده ی من، دیر چکاندی!
مژگان عباسلو
یا قفل در وا میکنی، یا تا سحر دف می زنم
مولانا
شنیده ام زِ پنجره سراغِ من گرفته ای
هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم
حسین منزوی
که ردیفش همه " دلتنگ توام " می آید
فاضل نظری
در فراسوی خیالت همچنان جا مانده ام
؟؟؟
کام از تو و تاب از من، نستانم و بستانی
رهی معیری
راهی که میروید به صد شوق و اضطراب،
ما بازگشتهایم از آن خسته و خراب

بی قایقت میانه ی دریا چه می کنی؟
معین دهاز
گردن به تماشای تو از صبح کشیده ست
صائب تبریزی
آنروز که در محشر، مردم همه گرد آیند
ما با تو در آن غوغا، دزدیده نظر بازیم
عبید زاکانی
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
از بس که خدا عاشق نقاشی بود
هر فصل به روی بوم، یک چیز کشید
یک بار ولی گمان کنم شاعر شد...
یک گوشه ی دنج رفت و پاییز کشید!
باید از سمت ِ خدا معجزه نازل بشود
تا دلم، باز دلم، باز دلم، دل بشود ...
در سینه دلم گم شده، تهمت به که بندم؟
غیر از تو کسی، راه در این خانه ندارد...!
محمد علی بهمنی
گفتیم چه شد یاد شهیدان؟ گفتند:
یک کوچه به نامشان نکردیم مگر؟!
؟؟؟
صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت
یک جمله شکایت بنگارم ، به ... نگارم
از همه کس رمیدهام با تو درآرمیدهام...
جمع نمیشود دگر هر چه تو میپراکنی
سعدی


از لای لبم، سر زده یک شاخه ی گیلاس
از لاله ی گوشت غزلی تازه بیاویز!
علیرضا بدیع
ﮔﺮ ﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺕ ،
ﻋﮑﺴﯽ ﻓﺘﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﻣﯽ ،
ﻣﺴﺘﯽ ﭼﺸﻢ ﻣﺴﺖ ﺗﻮ ،
ﻣﺴﺖ ﮐﻨﺪ
ﭘﯿﺎﻟﻪ ﺭﺍ ، ، ، ؟؟
رفت حاجی به طواف حرم و ...
بازآمد!
ما به قربان تو رفتیم و...
همان جا ماندیم!!
میر نجات اصفهانی
به کمال عجز گفتم، که به لب رسید جانم
به غرور و ناز گفتی، تو مگر هنوز هستی؟
فروغی بسطامی
چشم اگر این است و ابرو این و ناز و عشوه این
الوداع ای صبر و تقوا ! الوداع ای عقل و دین..!
کمال خجندی
سعدی ! چو جورش می بری، نزدیک او دیگر مرو!
ای بی بصر! من می روم؟! او می کشد قلاب را !!!!
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند
فریدون مشیری
ما شقایقهای باران خُوردهایم
سیلی ناحق، فراوان خوردهایم!