تو را دوست می دارم

پل الوار

ترجمه احمد شاملو

 

تو را به جای همه زنانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم

برای خاطر عطر گسترده بیکران

و برای خاطر عطر نان گرم

برای خاطر برفی که آب می شود،

برای خاطر نخستین گل ها

برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی رماندشان

تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.

جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس

اندک می بینم.

بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم

میان گذشته و امروز.

از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم

می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم

راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می برند.

تو را دوست می دارم

برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست

تو را برای خاطر سلامت

به رغم همه آن چیزها

که به جز وهمی نیست

                              دوست می دارم

برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی دارم

تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیست

تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می رود

بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.

 

 

پرتره پل الوار - اثر سالوادور دالی

یک ترانه از "روزبه بمانی"

چشمای تو یعنی، دریای سینه ریز

                                    یعنی یه برکه با آرایش غلیظ

چشمای تو یعنی، آیینه ی خودم

                                    من بی چشای تو شاعر نمی شدم

 

حستو ازم نگیر، که از هوای تو بگم

                                    من ترانه خون شدم، که از چشای تو بگم

چشمای تو غزل، سکوت تو یه مثنوی

                                    من حافظم اگه، ترانه مو تو بشنوی

 

 

وقتی کنارمی، از زندگی پرم

                                   از بس کنار تو، دور از تصورم

جز تو و خیاله تو ، سفر نمی کنم

                                  زیباتر از تو رو، باور نمی کنم

 

حستو ازم نگیر، که از هوای تو بگم 

                                 من ترانه خون شدم، که از چشای تو بگم

چشمای تو غزل، سکوته تو یه مثنوی

                                 من حافظم اگه، ترانه مو تو بشنوی

 

حستو ازم نگیر، که از هوای تو بگم

                                  من ترانه خون شدم، که از چشای تو بگم

چشمای تو غزل، سکوته تو یه مثنوی

                                  من حافظم اگه، ترانه مو تو بشنوی

 

روزبه بمانی

معنی «کراش/ Crush»

که این روزها در فضای مجازی زیاد استفاده می شود :

 

  • دلبر به ‌دست نیامده
  •  
  • دلبری که هرقدر دوستش داری،
  •  
  • او همانقدر یا خبر ندارد،
  •  
  • یا دارد و دوستت ندارد...
  •  
  • هر چقدر در خیال توست و با او حرف می‌زنی،
  •  
  • همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست...
  •  
  • و هیچ نیازی به حرف زدن با تو نمی بیند...
  •  
  • به دلبری که هر چقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد،
  •  
  • او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!

 

معانیِ دیگری هم دارد؛

له‌ شدن،

خرد شدن،

و با صدا شکستن...

 

پس در استفاده از کلمه "کراش" دقت کنیم.

بررسی واژه های « عکس , فرتور , پرتو , فتو »

می پرسند: بجای واژه ی ‌«عکس» در زبان پارسی چه جانشینی را می توان گذاشت؟

پاسخ این است که درزبان ما ، واژه ی تازی «عکس‌» کاربردهای گوناکون دارد.

اگر خواست ما، از ‌«عکس‌»، نقاشی ای باشد که با دست کشیده شده است به آن

«نگاره‌» یا «نگاشته‌» می گفتند و در برخی از نوشته ها «پیکره‌» هم آمده است.

و اگر خواست ما از این واژه ، رودر رو بودن با خواست کسی است یعنی بخواهیم بگوییم

‌«آنها به عکس رفتارکردند‌» می توان گفت: ‌«آنها به وارونه رفتارکردند‌» و اگر بخواهیم در

کاربرد واژه ی ‌«عکس العمل‌» جانشینی بگذاریم باید بگوییم ‌«واکنش‌».

برای نمونه:

بجای ‌«عکس العمل هوشنگ خیلی شدید بود‌» می باید گفت ‌:

«واکنش هوشنگ بسیار سخت بود». 

و سرانجام اگر «عکسی» نقاشیِ با دست کشیده نشده باشد یعنی یا عکسی

باشد که با دوربین انداخته اند و یا عکس کسی باشدکه در آ یینه یادر آب افتاده باشد،

درگذشته به آن ‌«فرتور‌» می گفتند.

 

شرف الدین رامی می گوید:

 

بُود مزدور رویت , ماه جاوید

چو «فرتور» جمال توست , خورشید

 

 

واژه های فرتور و ‌«پرتو‌» هر دو از یک ریشه اند و همین واژه ی ‌«پرتو‌» به زبان لاتین

رفت و photo شد، که اروپاییان به ‌«عکس» بادوربین انداخته شده می گفتند . با این

همه در پارسی امروزی بجای واژه ی ‌« عکس » یا‌ « نقاشی » می توان ‌« نگاره ‌»

گفت ولی «عکسی‌» راکه با دوربین بیندازند، هم می توان ‌« نگاره » گفت و هم ‌« فرتور ‌».

 

برگرفته از کتاب : در ژرفای واژه ها اثر "دکتر ناصر انقطاع"

توضیح یک کلمه

LOL کوته ‌نوشت برای عبارتِ laugh(ing) out loud یا Lots of laughs به معنی

خندیدن با صدای بلند یا کلّی خنده است. این کوته‌نوشت، به اصطلاحی معمول

در زبان عامیانهٔ اینترنت و گفتگوهای نوشتاریِ پسا اینترنت مانند پیامک و پیغام‌های

شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده‌است و به معنی خندیدن یا سرگرم شدن است.

LOL به طور تاریخی در یوزنت به کار برده می‌شد. ولی امروز در بسیاری از گفتگوهای

اینترنتی، در خارج از فضای سایبری و روزانه به کار برده می‌شود. LOL نخستین‌بار

در مارس ۲۰۰۹ در فرهنگ انگلیسی آکسفورد (OED) ثبت شد.

در جایی جمله ای را دیدم که قابل تأمل بود:

 

همه ی ما دو زندگی داریم؛ زندگی دوم مان وقتی شروع می شود

که متوجه می شویم فقط یک زندگی داریم!

هرچه کُنی بکن، مَکُن ترکِ من ای نگار من

هر چه بَری ببَر، مَبر سنگدلی به کارِ من

 

هر چه دَهی بده، مَده زلف به باد ای صنم

هر چه هِلی بهِل، مهِل پای به رهگذارِ من

 

هر چه بُری ببُر، مبُر رشته‌ی الفتِ مرا

هر چه کَنی بکَن، مکَن خانه‌ی اختیارِ من 

 

هر چه رَوی برو، مَرو راهِ خلافِ دوستی

هر چه زنی بزن، مزن طعنه به روزگارِ من

 

شوریده‌ی شیرازی