ترانه "یار مستچاهی" یا "کمرباریک" یا "یار تاجیک"

ترانه "کمرباریک من" ، سروده ابوالقاسم لاهوتی

 

1- با صدای ظاهر هویدا و شهلا - تهران 1357 (MP3)

2- با صدای نسیم هاشمی (MP3)

3- با صدای فرامرز آصف (MP3)

4- گروه تاجیکی شمس (MP4) - مگابایت 35

5- توضیحاتی درباره ترانه و شاعر بعد از اجرای گروه شمس - کاری از بی بی سی (MP3)

 

ترانه "یار مَستچاهی" یا "کمرباریک" یا "یار تاجیک" مربوط به ۱۹۲۵ میلادی از

سروده‌های لاهوتی می‌باشد که توسط خوانندگان متعددی از جمله فرامرز آصف،

ظاهر هویدا و نسیم هاشمی اجرا شد و بسیاری از مردم به باور اشتباه، سراینده

این ترانه را "ظاهر هویدا" می‌پندارند.

در ساختمان رادیو و تلویزیون ملی تاجیکستان در شهر دوشنبه اولین نسخه اجرا

شده این ترانه با مدت ۲ دقیقه و ۱۵ ثانیه با خوانندگی تهفه فاضلُوا و انور ملا قندُف

و رهبری ارکستر سرکیسُف از گروه سازهای ملی تاجیکستان موجود است.

 

عبدالخالق نبوی، پژوهشگر ادبیات «انستیتو زبان، ادبیات، شرق‌شناسی و میراث

خطی، "رودکی"» می‌گوید که از "سلسله‌ بانو" همسر لاهوتی روایت است که

زمانی که وی در قطار با خانمی به نام «گل مومنوا» که یک دختر "مستچاهی" بوده

آشنا می‌شود،از او می‌شنود که در زادگاه وی، مستچاه، وقتی پسر و دختر عاشق

می‌شوند، در زمان ملاقات برای یکدیگر شعر می‌گویند و این برای لاهوتی الهام‌بخش

این شعر می‌شود.

 از اشتباهات رایج عموم مردم درباره این شعر دو اصطلاح «صلح و صفا کن» و «دو

تا زلف پریشان» هستند که در واقع در شعر اصلی «صبح و صفا کن» و «تو تا زلف

پریشان» بوده‌اند.

 

مستچاه، در رشته‌کوه زرافشان تاجیکستان واقع است و "دلشاد رحیمُف"

مردم‌شناس انستیتو شرق‌شناسی تاجیکستان می‌گوید: این منطقه مردمی

"سُغدی" تبار دارد که در دوران باستانی تاجیکستان از سمرقند و بخارا به سمت

کوهستان مهاجرت کردند. این منطقه به مناظر زیبا و مردم زیبارو به ویژه گل دختران

مستچاه با لباس‌های محلی مشهور است.

 

متن ترانه :

 

یار مستچاهی‌ام، بت تاجیک من

کمر باریک من، بیا نزدیک من، شام تاریک من

«صبح و صفا» کن جفا دیگر بس است

آخر وفا کن یار مستچاهی

«تو تا» زلف پریشان شانه کردی، مرا یکبارگی دیوانه کردی

اگر جادو نه ای پنهان ز مردم، در دل تنگ من، چون خانه کردی

یار مستچاهی

____________________________________________

 

درباره ی ابوالقاسم لاهوتی 

 

 

 

"ابوالقاسم الهامی" متخلص به لاهوتی یا لاهوتی خان (۱۲۶۴ کرمانشاه - ۱۳۳۶

مسکو) شاعر، روزنامه‌نگار.....

 

( بقیه در ادامه مطلب )

ادامه نوشته

ترانه " اشتیاق "

1- با صدای بانو "سیما بینا" (MP3)

2- با صدای آقای "علیرضا قربانی" (MP3)

3- با صدای آقای "همایون شجریان" (MP3)

 

 

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده سر در کمند را

 

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمری است در هوای تو از آشیان جداست

 

                                 ⭐⭐⭐

 

دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

 

تو آسمان آبی آرام و روشنی

 من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

 

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

 

 

فریدون مشیری

نقل است که یک روز طهارت کرده عزم مسجد کرد. به سَرش ندا کردند که "طهارت

آن داری که بدین گستاخی در خانه ی ما خواهی آمد؟" شبلی این بشنود و

بازگشت. ندا آمد که "از درگاه ما بازمی گردی کجا خواهی شد؟" نعره ها درگرفت.

ندا آمد که "بر ما تشنیع می زنی؟" برجا باستاد، خاموش . ندا آمد که " دعوی

تحمل می کنی؟" گفت :  المستغاث بک منک   [ از تو به تو پناه می برم ]

 

تذکره الاولیاء - ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمه الله علیه

یک عکس زیبا

 

متاسفانه از هنرمند آن اطلاعاتی نیافتم

مترسک: من مغز ندارم. تو سرم پر از پوشاله.

دوروتی: اگه مغز نداری پس چه جوری حرف می زنی؟

مترسک: نمی دونم ولی خیلی از آدم ها هم هستن که بدون مغز یه عالمه حرف

میزنن!!!

 

"جادوگر شهر اوز"