"لیلیت تریان" بانوی مجسمه سازی ایران

 

 

"لیلیت تریان" از پدر و مادری ارمنی در ۱۰ دی ۱۳۰۹ در محله نادری تهران و در

خانواده‌ای هنردوست متولد شد. درسال ١٣٣١ به آکادمی Beaux Art پاریس وارد

شد و پس از دریافت دیپلم آکادمی به تدریس در دانشکده هنرهای تزیینی تهران

پرداخت. 

پدرش کارمند عالی رتبه بانک ملی ایران بود و به زیبایی بنا و معماری اهمیت فراوان

می‌داد و مادرش مدتی در فرانسه و در رشته هنر تحصیل کرده بود و به واسطه

مشکلات تحصیل را رها کرده به ایران بازگشته بود. اما لیلیت به واسطه علاقه مادر

طراحی و نقاشی را جدی پیگیری کرد و بعد از پایان تحصیلاتش در مدرسه، در کنکور

دانشکده هنرهای زیبا شرکت کرد و قبول شد. اما مدتی بعد انصراف داد چون به آن

چیزی که دوست داشت نمی‌رسید. ۲۲ ساله بود که به پاریس رفت و در مدرسه

بوزار پاریس تحصیلاتش را ادامه داد. در مراحل آمادگی برای آزمون ورودی بوزار به

مجسمه‌سازی علاقمند شد و به طور جدی‌تر مجسمه‌سازی را دنبال کرد تا اینکه

معادل دکتری را از مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس فرانسه گرفت. او در نیمه دوم

دهه ۱۳۳۰ به ایران بازگشت و مدتی بعد یکی از نخستین استادان دانشکده

هنرهای تزئینی شد.

تریان می‌گوید: «پس از بازگشت در اواخر سال ۱۳۳۹ بود که من نمایشگاهی برگزار

کردم از مجسمه‌های سنگی، قالب‌گیری‌ها و طراحی‌هایم. همین نمایشگاه سبب

شد که هوشنگ کاظمی بیشتر با من آشنا شود. روزی به من گفت که ما

می‌خواهیم دانشکده هنرهای تزئینی را تأسیس کنیم و می‌خواهیم که تو هم بیایی

و در آنجا مجسمه‌سازی تدریس کنی.»

او 23 سال به طور حرفه ای در دانشکده های هنری معلمی کرده است. نام او در

فهرست آموزشگران تاریخ هنرهای تجسمی ایران درخشنده است. کم حرف زده

است ولی زیاد کار کرده است.

در سالهای نخست انقلاب 1359 به علت تغییر در سیستم آموزشی، دیگر از تجربیات

او در دانشکده ها استفاده نشد.

اما شاگردانی از او راه او را ادامه دادند، تعدادی از مجسمه سازان مهم در این دیار،

پیش او شاگردی کرده اند. تریان مادر زنده هنر در ایران نام گرفته است. نام او

مجسمه بر سردر آموزش هنر معاصر ایران ماندنی است.

از جمله آثار و فعالیت های وی وی می‌توان به مجسمه یادبود یپرم خان درکلیسای

مریم مقدس تهران، ساخت مجسمه یادبود" مسروب ماشتوتس" (مبدع الفبای

ارمنی) و نصب در کلیسای ترمانکچاج تهران، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی،

برپایی نمایشگاه گروهی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو هیات داوری بی ینال مجسمه

سازی تهران، برپایی نمایشگاه های متعدد ، عضو کمیسیون نصب مجسمه و بناهای

یادبود ایران در وزارت فرهنگ وهنر سابق، عضو هیئت مؤسس انجمن هنرمندان

مجسمه‌ساز ایران اشاره نمود.

 

شایان ذکر است، موزه هنرهای دینی امام علی (ع) در اسفند ۱۳۸۵ و همزمان با

برگزاری نخستین سمپوزیوم بین المللی مجسمه سازی تهران مراسم بزرگداشتی

برای لیلیت تریان که از اولین مجسمه سازان زن ایران محسوب می‌شود، برگزار کرد.

در این آیین لیلیت تریان با عنوان مادر مجسمه سازی ایران نام برده شد.

 

تدریس کاری بود که او ۲۳ سال به آن مشغول بود در دانشگاه‌ها و آموزشکده‌های

بزرگ ایران و تهران. هنگام تدریس کارهای ماندگاری هم انجام داد مانند تأسیس

کارگاه ریخته‌گری در دانشکده هنرهای تزئینی.

 

 

 

 

لیلیت تریان بانوی مجسمه سازی ایران از آماده شدن مجموعه‌ای از آثارش به شیوه

باتیک خبرداد.

 

او در مورد آثار جديدش گفت: “سال‌ها است که در کنار مجسمه سازی، نقاشی به

شیوه باتیک را هم دنبال می‌کنم و اکنون هم مجموعه تازه‌ای از این آثار را آماده

نمایش دارم.”

او افزود: “هنوز برای به نمایش درآوردن این مجموعه با گالری‌ها وارد مذاکره نشده‌ام

ولی در صورت فراهم شدن شرایط به نمایش مجموعه باتیک اقدام خواهم کرد.”

این هنرمند پیش کسوت در خصوص محتوای این آثار نیز بیان کرد: در این مجموعه

بیشتر از فیگور اسب و نقوش تزئینی استفاده کرده‌ام.

تریان در مورد فعالیت‌های مجسمه سازی‌اش هم گفت: این روز‌ها آتلیه‌ام لبریز از

مجسمه شده و اصلا دیگر فضایی برای ساخت و نگهداری مجسمه جدید ندارم برای

همین مدتی است از ساخت مجسمه فاصله گرفته‌ام و روی باتیک متمرکز شده‌ام.

این مجسمه ساز برجسته در پایان با اشاره به رواج تصورهای نادرست از تکنیک

باتیک تاکیدکرد: همه فکر می‌کنند که باتیک نوعی چاپ دستی است ولی این

اشتباه محض است. در واقع باتیک یک روش نقاشی با استفاده از عملیات رنگرزی

است و در شکل اوریژینال آن هربار تنها می‌توان یک نسخه از هر طرح را به دست

آورد و روشی تکثیری محسوب نمی‌شود. اگرچه روش‌هایی برای تکثیر این تکنیک

هم در بعضی نقاط مثل شهرستان اسکو به کار برده می‌شود، ولی چنین آثاری فاقد

اصالت هنری هستند و جنبه صنعتی پیدا کرده‌اند.

گفتنی است؛ باتیک یکی از روشهای انتقال نقش و رنگ بر روی پارچه است که در

کشورهایی مانند اندونزی، تایلند، سریلانکا، هند و ایران از قدیم کاربرد داشته‌اند.

 

 

منابع :

 

http://tandismag.com/1106/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D8%AF%D9%8A%D8%AF-%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9.html

  

همشهری آنلاین-  سه شنبه 14 تیر 1390 - 12:05:18

 

http://zibashahr.com/1394.10/5461.html

 

 

 

 1- اسلاید شویی از آثار ایشان (MP4)

 

2- فیلم مستندی از زنگی ایشان ، کاری از مرکز گسترش سینمای مستند

و تجربی، به کارگردانی "محمد صفا"، به نام "بانو" را می توانید از آدرس زیر

تهیه نمایید. 

 

http://filmnet.ir/film/760/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88

 

 

3- گفتگویی با لیلیت تریان - روزنامه اعتماد ( PDF)

 

 

ماندالا

چندی است موضوع نقاشی بزرگسالان مطرح شده و طرح هایی برای رنگ آمیزی

توسط بزرگسالان در مراکز فرهنگی عرضه می گردد. در این ارتباط خوب است در

مورد مفاهیم کهن الگویی این طرح ها هم بدانیم.

 

 

 

 

 ماندالا

 

از ابتدایی ترین نمادهای شناخته شده برای بشر، "ماندالا" است. مربع، یکی از

اجزاء تشکیل دهنده ی ماندالاست و در بسیاری موارد مستقیم یا غیر مستقیم به

آن ارجاع می دهد.

ماندالا، نمودار نمادین؛ هم تخیلی و هم توصیفی و معمولاً دایره ای است که یک

مربع را محصور می کند؛ نماد مرکزی است که می تواند یک تصویر باشد. ماندالا

الگوی هستی و نظامی است که بر مبنای تجسم مکاشفه ای استوار است. یک

انگاره ی کیهانی، حصر فضای مقدس و رسوخ به مرکز مقدس؛ تمامیت؛ عالم اصغر؛

عقل کیهانی؛ یکپارچگی است. از نظر کیفی ماندالا مظهر "روح" و از نظر کمی مظهر

"هستی" است. گردی ماندالا، معمولاً نشان دهنده ی تمامیت طبیعی است، در

حالی که شکل چهار گوش، نشان دهنده ی این تمامیت در خود آگاه است.

 

یکی از رسوم قدیمی بوداییان در تبت، تصویر سازی و نقاشی با شن های رنگی

است. راهبان بودایی ...

 

 

( بقیه در ادامه مطلب )

 

 

 

 

 

فایل PDF

 

 

ادامه نوشته

 

با صدای علیرضا قربانی (MP3 )

 

با صدای همایون شجریان (MP3 )

 

 

 

 

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

 

شاید که پیش ازین نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده سر در کمند را

 

بگذار سر به سینه من تا بگویمت

اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست

 

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمری است در هوای تو از آشیان جداست

 

دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

 

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

 

تو آسمان آبی آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

 

یک شب ستاره های ترا دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

 

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

 

بیمار خنده های توام بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب

 

 فریدون مشیری

به گیسوان پریشان خود نگاهی کن

که شرح حال من است این کلاف سر در گم

 

به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است

اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم

 

 حسین دهلوی

خانم طوسی حائری - همسر احمد شاملو

 

 

طوسی حائری دختر آیت الله محمدباقر حائری مازندرانی، نویسنده، مترجم و اولین

گوینده زن «رادیوی ملی ایران» بود. طوسی پس از پایان تحصیلات دبیرستانی به

فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن دکترای زبان فرانسه دریافت کرد. ترجمه‌های او از

متون فرانسه از سال ۱۳۲۰ در مجله اطلاعات هفتگی و کتاب هفته به چاپ

می‌رسید.

طوسی در سال ۱۳۳۷ مجله آشنا را با هزینه شخصی و به سردبیری احمد شاملو

منتشر کرد که پس از ۱۷ شماره متوقف شد. آشنا نخستین فعالیت مستقل

مطبوعاتی شاملو است. طوسی و شاملو در سال ۱۳۳۶ با هم ازدواج کردند که پس

از چهار سال زندگی مشترک از هم جدا شدند. در فیلم کوتاه خواستگاری ۱۳۴۱ به

کارگردانی ابراهیم گلستان طوسی به همراه فروغ فرخزاد و پرویز داریوش بازی کرد.

 

در سال‌های قبل از انقلاب طوسی به سمت معاونت وزارت فرهنگ ایران رسید. او

دوستی نزدیکی با بهمن محصص٬ نجف دریابندری٬ فروغ فرخزاد و رضا براهنی

داشت. در سالهای بعد از انقلاب خانه اش محل دیدار نویسندگان و روشنفکران

مختلف بود. طوسی در سالهای آخر عمر در شمال ایران سکونت میکرد و در فروردین

۷۵ به علت عارضه قلبی در گذشت.

 

در سال ۱۳۸۸ «افسانه‌های هفتاد و دو ملت» نوشته هانری پوررا، ترجمه مشترک

احمد شاملو، طوسی حائری توسط نشر ثالث تجدید چاپ شد.

 

 

ماخذ : ویکی پدیا

بچسب به من

مثل چای بعد از کار

مثل دیدار دانه ی انگور با لب

آن هم وسط تماشای فیلم های پر از بوسه

مثل خواب بعد از خواندن شعرهای مربوط

مثل نوازش نرم آفتابِ اول صبح

مثل صبحانه ی بعد از حمام

مثل پیراهنی که اولین بار می پوشی و آینه از ذوق می خندد

مثل نشستن پروانه روی دستگیره ی در و

کمی دیر شدن

مثل کفش هایی که سمت روز ِتازه ایستادند

مثل سلام پیرمردی که بوی نان تازه جوانش کرده

مثل لبخند معشوقه ی چشم به راه و هنوز زیبایش

مثل خودمانی شدن اسم تو با لب هایم

بچسب

بچسب به من

مرا به خودم بیاور

به لب هایت

به هر چه قشنگی در دنیاست

 

 رسول ادهمی

بانوی من

اگر دست من بود

سالی برای تو می ساختم

که روزهایش را

هرطور دلت خواست کنار هم بچینی

به هفته هایش تکیه بدهی

و آفتاب بگیری!

و هرطور دلت خواست

بر ساحل ماه های آن بدوی.

 

بانوی من

اگر دست من بود

برایت پایتختی

در گوشه ی زمان می ساختم

که ساعت های شنی و خورشیدی

در آن کار نکنند

مگر آنگاه که

دست های کوچک تو

در دستان من آرمیده باشند.

 

 

نزار قباني

یک عکس خوب - یک حس خوب

بهش گفتم

لااقل هفتاد هشتاد درصد قشنگی های جهان به خاطر توست

خندید ، شد صد در صد