3-3- ویژگی های ماهوی رمان

پیشتر گفته شد، از آن جایی که شیوه های روایی کهن نمی توانست پاسخگوی خواسته ها، هنجارها و رویکردهای انسان مدرن باشد، ساختار جدیدی با عنوان " رمان " شکل گرفت که ریشه در فلسفه ی روشتگری داشت و در هوای لیبرالیسم تنفس می کرد. رمان متولد شد تا روایتگر انگاره های این هستی شناسی مدرن باشدو پدید آمد تا رابطه ی انسان با خود، خدا و طبیعت را منطبق با آموزه هایی نظیر انسان محوری، فردگرایی، خردگرایی، اثبات گرایی و تجربه گرایی به تصویر بکشد.

 

الف) رمان به عنوان تصویری از زندگی 

جوهره ی لیبرالیسم فردگرایی است. آزادی، مدارا، مالکیت و .... همگی ریشه در این مفهوم دارند که (( فرد واقعی تر یا      بنیادی تر و مقدم بر جامعه ی بشری و نهادها و ساختارهای آن است. ))[1] پس طبیعی بود که این " فرد " بخواهد مقررات نظمی را که       می بایست از آن پیروی کند به دلخواه و بر پایه ی عقل خویش و فارغ از هر نوع قید اجتماعی و مذهبی تنظیم نماید.

" کانت " در مقاله ای تحت عنوان " پاسخی به پرسش : روشنگری چیست؟ " چنین می آورد :

(( روشنگری، بیرون شدن انسان از کمینگی ( Minority ) است که خود بر خویش تحمیل کرده است. این کمینگی، ناتوانی شخص در به کاربردن فهم شخصی خود بدون راهنمایی دیگری است. این کمینگی اگر به جای آن که فقدان فهم باشد، از عدم شجاعت و تصمیم فرد در اتکا به فهم خود بدون راهنمایی دیگری سرچشمه بگیرد، از سوی خود شخص تحمیل شده است. بدین سان شعار روشنگری این است : " جسارت بورز و بدان، شجاع باش و از فهم خود بهره بگیر " . ))[2]

(( این تغیر شیوه و مسیر تفکر بشر از وضعی که در آن توجه افراد به مسائل ماوراء الطبیعه بود، به وضعی که فقط جهان حاضر را مورد توجه قرار می داد، به مطالعه و تجربه در پدیده های طبیعت جهشی تازه داد. تجربیاتی که درباره ی پدیده های طبیعت صورت گرفت از راه عقل و منطق، تجزیه و تحلیل می شد و دیگر برای قبول نظرات، تجربه و مشاهدات عینی مناط اعتبار بود. ))[3] و چنین شد

 

که عقل، تجربه و مشاهدات فرد به جای تمامی معیارهای دیگر مبنای داوری حقیقت گردید.

در این میان کار اصلی نویسندگان سازش با تغیرات و انقلاب فلسفی حادث شده نبود، بلکه کار اصلی ایشان این بود که (( به سنجش و ارزشیابی همت گمارند و بکوشند تا تصویری از واقعیت به دست دهند که برون گرایانه و حساب شده و هشیارانه باشد. اینان در این ماجرا از آن رو از نثر بهره جستند که نثر گنجایش آن را دارد تا میان هر تعداد از جنبه های واقعیت که از پیش درک و فهم شده باشند ارتباطی منطقی پدید آورد. نتیجه آن که توجه به خصوصیات و خلق و خوی فردی ( طبیعت آدمی ) روز به روز توجه رمان نویسان را بیشتر به خود جلب کردو این وظیفه را بر دوش آن ها نهاد که بیشتر و بیشتر به جزئیات بپردازند.

واقع گرایان اعتقاد داشتند تصویر نهایی که به کمک گردآوری بیش از حد جزئیات از انسان و انسانیت به دست می دادن، حاصل مشاهده ای به مراتب بی غرضانه تر و حقیقت جویانه تر از همه مشاهداتی بود که تا آن زمان در عالم داستان نویسی صورت بسته بود. جزئیاتی که در این رهگذر گرد آوری می شد، تا آن جا که به شخصی مثل " بالزاک " مربوط می شود، شامل هر نوع ویژگی فیزیکی و هرگونه شیء مادی و تا آن جا که به " زولا " مربوط می شود، شامل هر نوع فرایند فیزیولوژیکی و ژنتیکی است که نویسنده و رمان نویس می توانست بدان دست یابد. آن هم در حدی که شخص از گردآوری آن سرگیجه بگیرد و دچار تهوع گردد. )) [4]

رمان نویس برای وفادار ماندن به اصل واقع گرایی و اثبات گرایی باید سعی کند به خواننده بقبولاند که تمامی قهرمانان، فضا و زمان و حوادث، همگی احتمال وجود و وقوع دارند. " فیلدینگ " چنین می نویسد :

(( رمان نویس می باید تا آن جا که می تواند بپرهیزد از این که به قهرمانانش فضائل و رذائل بیش از حد افراطی نسبت دهد. همین طور از دگرگونی های آنی. ))

"ریچاردسون " نیز معتقد است :

(( این دگرگونی ها نه با هنر دمسازند و نه با طبیعت و نه این که احتمال وقوع دارند. ))

و نظر " کلارا ریو " :

(( از شیوه ها و زیبایی های زندگی واقعیی می باید به قدر کافی در یک اثر استفاده کرد، چرا که وجود آن ها به آن اثر حال و هوای واقعیت و احتمال وقوع می بخشد. ))

از رمان بنا به تعریف " هاثورن " چنین انتظار می رود که :

(( در آن دقت و صحت توصیف همواره مورد توجه قرار گرفته شده باشد. آن هم نه

صرفاً در توصیف آن چه ممکن است، بلکه نیز در توصیف آن چه محتمل است و آن

چه روند معملی تجربه ی انسانی محسوب می شود. ))

" موپاسان" ، با آن که خود با نظریه ی واقع گرایی علمی مخالف است، بر این نکته تأکید می ورزد که تأثیر عمده ای که رمان نویس می خواهد اثرش داشته باشد، همانا ایجاد احساس واقعیت ساده در خواننده است. [5]

 


1- آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ص 19

2- گلدمن، لوسین، فلسفه روشنگری، ص 32

3- لاسکی، سیر آزادی در اروپا، ص 95                 

4- آلوت، میرام، رمان به روایت رمان نویسان، ص 72 و 75 و 81

5- همان، ص 70 و 71