فصل دوم

                                         گونه شناسی روایت

 

تسامح رایج در مطالعه آثار روایی، اطلاق عنوان گونه های مختلف " روایت " به جای یکدیگر است. این امر در حالی است که هریک از این انواع با مختصات، قالب و محتوایی ویژه، حامل و بیانگر مضامین متفاوتی هستند و ریشه در فرهنگ و جهان بینی ادوار مختلف تاریخ دارند. از این رو برای گذر از این تسامح و تعیین مرزهای دقیق هریک از گونه های روایی، لازم است شناختی از  تفاوت های ماهوی آن ها داشته باشیم :

 

 2-1- روایت و ادبیات داستانی

" روایت  " ( Narrative , Narration ) اصطلاحی عام است که به هر قسم نقل حوادث و شخصیت های واقعی، تاریخی یا خیالی و ارتباط آن ها با یکدیگر اطلاق می شود. خواه این نقل، شفاهی یا مکتوب، منظوم یا منثور باشد.

(( در " بلاغت " [1] جدید روایت به عنوان یکی از انواع " بیان " محسوب می شود و تعریف آن چنین است: نوعی از بیان که با عمل، سیر حوادث در زمان و با زندگی و حرکت و جنب و جوش سر و کار داشته و به سؤال " چه اتفاقی افتاده است ؟ " پاسخ  می دهد. )) [2] و در عرف نقد امروز به آثار روایی خلاقه منثور که خصلت ساختگی و ابداعی آن بر جنبه واقعی و تاریخی اش غالب باشد " ادبیات داستانی " ( Fiction ) گفته می شود. بنابراین ادبیات داستانی بخش منثور روایت است که عنصر خیال در آن نقش اساسی ایفا می کند و بنابر این قصه ها و ادبیات داستانی مدرن نظیر رمان را در برگرفته و " انواع ادبی " [3] یونان و روم باستان را شامل نمی شود.           

 

 


1- بلاغت / رتوریک  (Rhetoric) در لغت به معنی شیوایی سخن، چیره زبانی و سخندانی است و به نظریه ها و اصولی اطلاق می شود که به کاربرد مؤثر زبان چه در نوشتن و چه در گفتن مربوط می شود. فن بلاغت در ادبیات غرب از یونان باستان نشأت گرفته است. خطیبان یونان باستان برای دستیابی به تأثیر سخن در جمع شنوندگان، اصول بلاغت را به کار می بردند. این اصول پنجگانه عبارت بودند از  :  الف) ابداع، یعنی کشف مباحث منطقی، اخلاقی و عاطفی     ب) تدارک و تنظیم بحث ها     ج) سبک، به معنی انتخاب کلمات مناسب برای بیان     د) به خاطر سپردن مباحث      ه) روش و طریقه بیان.  

ارسطو در کتاب فن خطابه ، گفتمان و کلام بلیغ و فصیح را (( هنر کشف تمام ابزار ممکن برای ترغیب در هر شرایطی )) تعریف کرده است. وی در این کتاب تمام همّ و توجه خود را به بحث درباره ابزار و شگردهایی معطوف کرده است که خطیب باید برای ایجاد تأثیرات عاطفی و اندیشگی لازم بر مخاطب خود و همراه کردن آنها با خود به کار ببرد. اندیشمندان کلاسیک به پیروی از ارسطو گفتمان تبلیغ را دارای سه ویژگی دانسته اند:  نوآوری در پیداکردن مباحث یا شواهد، ترتیب یا نظم مطالب و  سبک که عبارت از انتخاب کلمات، الگوهای لفظی و ضرباهنگ. در داستان نویسی، بلاغت بر فنون لفظی ای دلالت دارد که نویسندگان به موجب آن ها داستان های خود را  می سازتد و آن ها را بر حسب قوانین خاص روایت تأثیر گذار می کنند. فن بلغت فارسی شدیداً از بلاغت عربی تأثیر پذیرفته و مباحث و اصطلاحات آن دقیقاً از عربی گرفته شده است. فن بلاغت فارسی و عربی به سه شاخه معانی، بیان و بدیع تقسیم می شود. که ایرانیان بیشتر به فن بدیع رو کرده اند. ( فرهنگ و اصطلاحات ادبی ص 79 و واژه نامه هنر داستان نویسی ص 45 )

 2- واژه نامه هنر داستان نویسی ، ص 150

3- انواع ادبی یا ژانر (Genrs ) به اقسام مختلف و متفاوت آثار ادبی گفته می شود که از نظر قالب، شکل، و محتوا، جنبه های فنی و حتی موضوع، از یکدیگر متمایزند. تقسیم بندی ادبیات به انواع، از دوران یونان باستان معمول بوده و از آنجایی که کلیه آثار ادبی آن دوران منظوم بوده، ارسطو و افلاطون انواع ادبی را در سه نوع : حماسی، غنایی و تعلیمی تقسیم بندی  می کردند.