"آدم زیادی"، تیپ شخصیتیِ پر تکرار ادبیات قرن نوزدهم روسیه است. فردی شاید با استعداد و توانمند و اغلب تحصیل‌کرده و ممتاز که با هنجارهای اجتماعی سازگار نیست و احساس می‌کند که قادر نیست بر اساس آرمان‌هایش عمل کند. به همین سبب دچار کسالت وجودی، بدبینی و بی‌توجهی به هنجارهای اجتماعی می‌شود. به عبارت دیگر نمادی از توأمانی قدرت اندیشه و سستی، بحران‌های روحی و بدبینی درباره جهان اطراف خود است.

"آدم زیادی" شخصیتی است که تلاش می‌کند جایی برای خود در جهان پیدا کند، اما شاید به دلیل ترکیبی از استعدادها، تربیت، شخصیت و هوشش، دائماً خود را در حاشیه می‌بیند. اعتقاد دارد با او ناعادلانه رفتار شده یا از جامعه به طور کلی طرد شده است. اگرچه او از حماقت و بی‌عدالتی پیرامون خود آگاه است، اما همچنان یک ناظر بی‌طرف باقی می‌ماند. این افراد قادر یا علاقه‌مند به تغییر خود نیستند. بی‌هدفند و خود را در جامعه زیادی می‌دانند. اعمال آنها، مانند دوئل و شرکت در دسیسه‌های عاشقانه، معمولاً ناشی از کسالت و بی‌تفاوتی نسبت به احساسات است.

این تیپ شخصیتی نخستین بار توسط "الکساندر پوشکین" در رمان "یوجین اونگین" (۱۸۳۳) معرفی می‌شود. (داستان جوانی که زندگی خود را هدر می‌دهد، به عشق دختری که خاطرخواه اوست بی اعتنایی می‌کند، دل به همسر دوستش می‌بازد و در دوئل او را می‌کشد.) و در سال 1840 "میخائیل لِرمونتوف" در رمان "قهرمان عصر ما"، "پچورین" نیهیلیست و جبرگرا را به عنوان شخصیت اصلی خود به تصویر می‌کشد.

اما مفهوم "آدم زیادی" با شخصیت‌های آثار "تورگنیف" رواج گسترده یافت. وی با خلق "چولکاتورین"، شخصیت رمان "یادداشت‌های یک آدم زیادی" (1850)، "رودین" در داستان "رودین" (1856)، "لاورتسکی" در "آشیانه اشراف" (1859) و "نژدانف" در "خاک بکر" (1877) موفق شد مفهوم کامل و جامعی از این شخصیت را به تصویر بکشد. "آدم زیادی" مورد نظر "تورگنیف" لبریز از نزوا و تنهایی است و "زیادی بودن" آخرین واژه‌هایی است که می‌تواند آن‌ها را توصیف کند.

اما افراطی‌ترین نمونه این تیپ شخصیتی، "ابلوموف" (۱۸۵۹) اثر "ایوان گونچاروف" است. اشراف‌زاده‌ای بیکار و خیال‌پرداز که با درآمد ملکی که هرگز به آن سر نمی‌زد، زندگی می‌کند. تمام وقت خود را صرف دراز کشیدن در رختخواب می‌کند و به این فکر می‌کند که وقتی از خواب بیدار شود چه خواهد کرد.

منتقدان روسی مانند "ویساریون بلینسکی" (1811-1848) "آدم زیادی" را محصول جانبی سلطنت "نیکلاس اول" می‌دانستند. زمانی که مردان تحصیل‌کرده وارد خدمات دولتی بی‌اعتبار نمی‌شدند و به دلیل نداشتن گزینه‌های دیگر برای خودشکوفایی، خود را محکوم به گذراندن زندگی در انفعال می‌کردند. منتقد رادیکال "نیکولای دوبرولیوبوف" (1836-1861) نیز "آدم زیادی" را به عنوان محصول جانبی نظام ارباب و رعیتی روسیه تحلیل می‌کرد.و "دیوید پترسون"، "آدم زیادی" را «نه تنها یک نوع ادبی، بلکه الگویی از فردی توصیف می‌کند که نقطه، مکان و حضور خود را در زندگی از دست داده است» و سپس نتیجه می‌گیرد که «"آدم زیادی"، انسان بی‌خانمان است.»

گردآوری و تدوین

سعید عرب پناهی

1 شهریور 1404