به احتمال زیاد این تجربه را داشته‌اید که در هنگام خواندن یک سطر یا بخشی از یک رمان، لبخندی ناخودآگاه بر لبانتان بنشید. این اتفاق در واقع عکس‌العملی در مواجهه با لحظه‌ای است که می‌بینید ادراک شما از جهان و رویدادهای آن، توسط شخص دیگری که فاصله زمانی و مکانی بسیاری با شما دارد، به تصویر کشیده شده است. حس خوشایندی از یافتن آشنایی که در "زیست جهان" شما نفس می‌کشد.

حالا اگر اهل نشانه گذاری در کتاب هم باشید – به هر شکلش: هایلایت، خط کشیدن، حاشیه نویسی و .. – آن بخش را نشان‌دار می‌کنید، به این معنی که "من هم همینطور" و بعدها اگر بر حسب اتفاق شخص دیگری این کتاب را بخواند شما را در لابلای این نشانه‎‌ها خواهد دید و از کنار هم گذاشتن آن‌ها تصویری از شما بدست می‌آورد، شما را کشف می‌کند. شاید او هم لبخندی بی‌صدا و ناخودآگاه بزند که یعنی "من هم همینطور" و این زنجیره مفاهمه، سوار بر واژگان، از دل تاریخ عبور می‌کند و انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

دنیای رمان، دنیای اکتشافات است. کشف خودت، کشف احساساتی که سال‌های بسیار در هیاهوی زندگی گم شده بودند، کشف انسان‌هایی که مثل تو می‌اندیشند و این حس خوب که تنها نیستی. این است معجزه رمان. زیبا نیست؟

سعید عرب ‌پناهی

پانزدهم مردادماه 1404