نجوای عاشقی

ادبیات ، فلسفه، هنر

شعر «دریغ و درد» از مهدی اخوان ثالث در سوگ فروغ

Photo: ‎شعر «دریغ و درد» از مهدی اخوان ثالث در سوگ فروغ


چه درد آلود و وحشتناک
نمی گردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغا درد ،
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود …


چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟
که غمگین باغِ بی آواز ما را باز
درین محرومی و عریانی پاییز ،
بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد
از آن تنها و تنها قمریِ محزون و خوشخوان نیز؟

چه وحشتناک !
نمی آید مرا باور
و من با این شبخون های بی شرمانه و شومی که دارد مرگ
بدم می آید از این زندگی دیگر

ندانستم ، نمی دانم چه حالی بود؟
پس از یک عمر قهر و اختیارِ کفر ،
ـ چگویم ، آه ،
نشستم عاجز و بی اختیار ، آنگاه به ایمانی شگفت آور ،
بسی پیغام ها ، سوگندها دادم
خدا را ، با شکسته تر دل و با خسته تر خاطر
نهادم دست های خویش چون زنهاریان بر سر
که زنهار ، ای خدا ، ای داور ، ای دادار ،
مبادا راست باشد این خبر ، زنهار !
تو آخر وحشت و اندوه را نشناختی هرگز
وَنَفْشُرده ست هرگز پنجه ی بغضی گلویت را
تو را هم با تو سوگند ، آری !
مکن ، مپسندین ، مگذار

خداوندا ، خداوندا ، پس از هرگز ،
پس از هرگز همین یک آرزو ، یک خواست
همین یک بار
ببین غمگین دلم با وحشت و با درد می گرید
خداوندا ، به حق هرچه مردانند ،
ببین یک مرد می گرید …
چه بی رحمند صیادانِ مرگ ، ای داد !
و فریادا ، چه بیهوده است این فریاد
نهان شد جاودان در ژرفتای خاک و خاموشی
پریشادخت شعر آدمیزادان
چه بی رحمند صیادان
نهان شد ، رفت
ازین نفرین شده ، مسکین خراب آباد
دریغا آن زن ِ مردانه تر از هرچه مردانند ؛
آن آزاده ، آن آزاد
تسلی می دهم خود را
که اکنون آسمان ها را ، زچشمِ اخترانِ دور دستِ شعر
بر او هر شب نثاری هست ، روشن مثل شعرش ، مثل نامش پاک
ولی دردا ! دریغا ، او چرا خاموش ؟
چرا در خاک ؟

بهمن 1345‎

چه درد آلود و وحشتناک
نمی گردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغا درد ،
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود …


چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟
که غمگین باغِ بی آواز ما را باز
درین محرومی و عریانی پاییز ،
بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد
از آن تنها و تنها قمریِ محزون و خوشخوان نیز؟

چه وحشتناک !
نمی آید مرا باور
و من با این شبخون های بی شرمانه و شومی که دارد مرگ
بدم می آید از این زندگی دیگر

ندانستم ، نمی دانم چه حالی بود؟
پس از یک عمر قهر و اختیارِ کفر ،
ـ چگویم ، آه ،
نشستم عاجز و بی اختیار ، آنگاه به ایمانی شگفت آور ،
بسی پیغام ها ، سوگندها دادم
خدا را ، با شکسته تر دل و با خسته تر خاطر
نهادم دست های خویش چون زنهاریان بر سر
که زنهار ، ای خدا ، ای داور ، ای دادار ،
مبادا راست باشد این خبر ، زنهار !
تو آخر وحشت و اندوه را نشناختی هرگز
وَنَفْشُرده ست هرگز پنجه ی بغضی گلویت را
تو را هم با تو سوگند ، آری !
مکن ، مپسندین ، مگذار

خداوندا ، خداوندا ، پس از هرگز ،
پس از هرگز همین یک آرزو ، یک خواست
همین یک بار
ببین غمگین دلم با وحشت و با درد می گرید
خداوندا ، به حق هرچه مردانند ،
ببین یک مرد می گرید …
چه بی رحمند صیادانِ مرگ ، ای داد !
و فریادا ، چه بیهوده است این فریاد
نهان شد جاودان در ژرفتای خاک و خاموشی

پریشادخت شعر آدمیزادان

چه بی رحمند صیادان
نهان شد ، رفت
ازین نفرین شده ، مسکین خراب آباد
دریغا آن زن ِ مردانه تر از هرچه مردانند ؛
آن آزاده ، آن آزاد
تسلی می دهم خود را
که اکنون آسمان ها را ، زچشمِ اخترانِ دور دستِ شعر
بر او هر شب نثاری هست ، روشن مثل شعرش ، مثل نامش پاک
ولی دردا ! دریغا ، او چرا خاموش ؟
چرا در خاک ؟

مهدی اخوان ثالث - بهمن 1345

+ نوشته شده در جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت 19:8 توسط بصیرت  | 
این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است
این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است


من
سايه‌ نشين تکلم عشقم

کانال تلگرام:
t.me/nagvayeasheghi
نجوای عاشقی
  • خانه
  • پروفایل مدیر وبلاگ
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
پیوندهای روزانه
  • قهوه قند پهلو 2
  • شاعر هم خواب می بیند
  • آرشیو پیوندهای روزانه
نوشته‌های پیشین
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • شهریور ۱۴۰۱
  • مرداد ۱۴۰۱
  • اردیبهشت ۱۴۰۱
  • فروردین ۱۴۰۱
  • اسفند ۱۴۰۰
  • بهمن ۱۴۰۰
  • دی ۱۴۰۰
  • آذر ۱۴۰۰
  • آرشيو
آرشیو موضوعی
  • نوشته های من
  • عکاسی من
  • درباره ی رمان
  • یادداشتی بر یک رمان
  • یادداشتی بر یک فیلم
  • موضوعاتی در حوزه ی ادبیات
  • هنرهای نمایشی
  • نقاشی و هنرهای تجسمی
  • مفاهیم و یادداشت های فلسفی
  • موسیقی و ترانه های ماندگار
  • عکاسی
  • نوشته هایی که پسندیدم
  • در ستایش کتاب و کتابخوانی
  • واژه ها و اصطلاحات
  • ادبیات ملل
  • عاشقانه های مینی مال
  • منتخبی از اشعار کلاسیک
  • تک بیت ها
  • سروده هایی از ......
  • سروده هایی از سهراب سپهری
  • سروده هایی از فروغ فرخزاد (پریشادخت شعر آدمیزادان)
  • سروده هایی از مهدی اخوان ثالث
  • سروده هایی از نیما یوشیج
  • سروده هایی از فریدون مشیری
  • سروده هایی از شفیعی کدکنی
  • سروده هایی از احمد شاملو
  • سروده هایی از سیمین بهبهانی
  • سروده هایی از نادر ابراهیمی
  • سروده هایی از هوشنگ ابتهاج ( ه.ا. سایه )
  • سروده هایی از محمدعلی بهمنی
  • سروده هایی از سید علی صالحی
  • سروده هایی از قیصر امین پور
  • سروده هایی از حمید مصدق
  • سروده هایی از علی معلم
  • سروده هایی از معینی کرمانشاهی
  • سروده هایی از شمس لنگرودی
  • سروده هایی از محمدرضا عبدالملکیان
  • سروده هایی از رهی معیری
  • سروده هایی از رضا کاظمی
  • سروده هایی از فاضل نظری
  • سروده هایی از سید حسن حسینی
  • سروده هایی از علیرضا بدیع
  • سروده هایی از حسین منزوی
  • سروده هایی از عمران صلاحی
  • سروده هایی از حامد عسگری
  • سروده هایی از عبدالجبار کاکایی
  • سروده هایی از احمد عزیزی
  • سروده هایی از محمد صالح علاء
  • سروده هایی از عباس معروفی
  • سروده هایی از سلمان هراتی
  • سروده هایی از احسان پرسا
  • سروده هایی از افشین یداللهی
  • سروده هایی از نیکی فیروزکوهی
  • سروده هایی از لیلا کردبچه
  • سروده هایی از فرخ تمیمی
  • سروده هایی از مجتبی کاشانی
  • سروده هایی از شهاب مقربین
  • سروده هایی از شهراد میدری
  • سروده هایی از مهدی فرجی
  • سروده هایی از گروس عبدالملکیان
  • سروده هایی از سعید بیابانکی
  • سروده هایی از روجا چمنکار
  • سروده هایی از حسین پناهی
  • سروده هایی از نجمه زارع
  • سروده هایی از هیوا مسیح
  • سروده هایی از رویا زرین
  • سروده هایی از کیکاووس یاکیده
  • سروده هایی از کامران رسول زاده
  • سروده هایی از محمد رضا رحمانی
  • سروده هایی از رسول یونان
  • سروده هایی از یغما گلرویی
نویسندگان
  • بصیرت
  • دریا
پیوندها
  • سوره مهر
  • داستان
  • سارا شعر
  • نادر ابراهیمی
  • سید علی صالحی
  • شعر نو
  • داستانک
  • عبدالجبارکاکایی
BLOGFA.COM