ایرانیتر
امروز در یکی از برنامههای اینترنتی (که ظاهرا به لطف اقبال عمومی در حال تکثیر هستند و به توسعه سطحی نگری و ابتذال، مشغول) یکی از بازیگران دست چندم را دعوت کرده بود تا ایشان از تجربیات !! سفرشان به کشور همسایه و بازی در فیلمهای بیاصالت و کممایهشان، مخاطبین را مستفیض !! فرمایند. مجری نیز سعی داشت با ایجاد هیجان و فیگورهای کارشناسانه طور، به این خزعبلات رنگ و لعابی بیننده پسند بدهد که حداقل برای این حقیرِ سرا پا تقصیر، که از باب خودآزاری قصد داشتم دقایقی از عمر را به بطالت بگذرانم، کارگر نیافتاد و کامم تلخ شد. به غایت حقیر و مبتذل.
اما نمیدانم کار تقدیر بود یا کارمای یک عمل صالح !! بلافاصله کتاب "ایرانیتر" نوشته خانم "نهال تجدد" را دست گرفتم. مجموعهای از خاطرات ایشان از : خانوادهی فرهیختهشان، زندگی با "ژان کلود کرییر"، پژوهشهایشان و مجالست با مرحوم فروزانفر (در کودکی) و بعدها با اساتیدی چون "عباس کیارستمی" و "داریوش شایگان" و "عزتالله انتظامی" و "شفیعی کدکنی" و ... (این وجیزه تاب چگالی اسامیشان را هم ندارد) در بخش "ایران" و "پیتر بروک" و "میلوش فورمن" و "دالایی لاما" و خاطرات "بونوئل" و... در بخش "انیران". با طعم دهندههایی از مقالات شمس و ابیات مثنوی و "باغ آلبالو"ی "چخوف".
رشک برانگیز و الهام بخش. کتابی کوتاه و جذاب که نشان بسیار دارد از اصالت و وفاداری و تواضع. و یادآوری میکند که چه "تپشهای سترگ و استواری" داریم برای سرشار شدن و بالیدن. ریشههایی عمیق و کهن الگوهایی اصیل. پازلی که وقتی قطعات آن یعنی شعر، موسیقی، سینما، فلسفه، مذهب، فرهنگ و ... آن را در جای درستش قرار دهیم تصویری بدست میآید که "ایران"ش نام نهادهاند.
خلاصه این کتاب همهی تلخکامی آیتم قبلی را شست و برد. خواندنش را توصیه میکنم.
سعید عرب پناهی
19 شهریورماه 1404
این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است