هر چند فضای مجازی با استعانت از پلتفرم های مختلف خود - به نوعی- توانسته

ضریب نفوذ خواندن شعر ( اعم از کلاسیک، نو یا ترجمه اشعار شعرای سایر

کشورها ) را در بین مخاطبین خود افزایش دهد، اما آسیب هایی نیز به همراه

داشته که از ان جمله می توان به بی دقتی در ذکر اسامی صاحبان اثر اشاره

نمود. استفاده ی عمدی از نام شعرای بزرگ برای جلب توجه و مهم نشان

دادن ، حدس زدن نام شاعر به دلیل قرابت سبک نگارش، بازنشر یک متن بدون

بررسی و راستی آزمایی و اعتبار سنجی از منابع معنبر و ... مهمترین دلایل این

سهل انگاری ها می باشد که متاسفانه با سرعت بسیاری هم گسترش می یابد

و حتی کمپین « مبارزه با نشر جعلیات در فضای مجازی» که چند سالی از تشکیل

آن می گذرد نیز نتوانست تاثیر قابل ملاحظه ای بر کاهش آن بگذارد.

[ آخرین خبر 11/8/97 ].

(( در بند 6 این نوشته در مورد این کمپین توضیح داده شده است. ))

 

قبلا در این وبلاگ به چند مورد از این اشتباهات اشاره گردیده و در ادامه نیز به موارد

مشهورتری اشاره خواهد شد:  

 

1- سه بیت، سه نگاه


موسی خطاب به خداوند در کوه طور: اَرَنی (خود را به من نشان بده)

خداوند: لن ترانی (هرگز مرا نخواهی دید)


سعدی:

چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"


حافظ:

چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر

تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"


مولانا:

"ارنی" کسی بگوید که ترا ندیده باشد

تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"

 

که فقط بیت اول منسوب به حضرت سعدی است و برای دو بیت دیگر هیچ مأخذ

معتبری یافت نمی شود. لذا نسبت این ابیات ( هرچند دلنشین هستند ) به اسامی

خاص معتبر نیست.

 

2-  نوشته شده توسط اکرم انتصاری در آخرین خبر : "کیوان شاهبداغی"،

شاعری است که به سبب نزدیکی ظاهری ادبیاتش به تصویرسازی های سهراب،

اشعارش به اشتباه در ذهن مردم و فضای مجازی به نام سهراب منتشر می شود

و اطلاعات زیادی از او در دست نیست اگرچه می توان میل به طبیعت گرایی را در

اشعار هر دو دید و همین را دلیل این شباهت شعری دانست.

شعر « لحظه ها عریانند/ به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز» را که در

مسابقه برنده باش به نقل از سهراب خوانده شد، می توان اقتباسی از شعر «پاراه»

از منظومه «شرق اندوه »اثرسهراب با مطلع «نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این

باغ: اندوه، اندوه» دانست. شعر «زندگی» او نیز در گذشته به اشتباه در کتاب

«فارسی2»پایه یازدهم به نام سهراب منتشر و چاپ و بعدها با توجه به واکنش های

مردمی اصلاح شد.

اشتباه عجیب تر را می توان در فیلم سینمایی «یه حبه قند» "رضا میرکریمی" دید.

آن جا که در پیش نمایش فیلم، شاعر «زندگی جیره مختصری است/ مثل یک فنجان

چای/ و کنارش عشق است مثل یک حبه قند» را سهراب سپهری معرفی می کند

که این شعر هم اثر "شاهبداغی است". « من به آمار زمین مشکوکم/ اگر این

سطح پر از آدم‌هاست/ پس چرا این همه دل‌ها تنهاست؟!» و «زندگی درک همین

اکنون است/ شاید این خنده که امروز دریغش کردی/ آخرین فرصت همراهی با امید

است» هم نمونه آثار دیگری از این شاعر است که به اشتباه آن ها را شعرهای سهراب

می دانند. [ همان ]

 

3- شعر « موریانه ها به آخر شاهنامه رسیدند/ رخش، گاری کشی می کند/...» و

« از آجیل سفره عید چند پسته لال مانده» از اکبر اکسیر است که دو دهه از عمر

خود را صرف سرودن شعر« فرانو» کرده که کوتاهی، طنز، زبان محاوره و پیام چند وجهی

از ضروریات آن است. اما در فضای مجازی به نام حسین پناهی دست به دست می شود.

[ همان ]


4- مشخص نیست که شعر « گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود» از کیست ؟

اما چیزی که قطعی است، اینست که این شعر متعلق به قیصر امین پور نیست! به طوریکه

حتی خانواده ی ایشان هم در این باره تاکید کرده اند که این شعر سروده ی قیصر

امین پور نیست. اما متاسفانه در انبوه نوشته های فضای مجازی و از آن غم انگیز تر در

کتاب کمک درسی گاج ، به نام زنده یاد قیصر امین پور ثبت شده و حتی در سالروز فوت

قیصر این شعر به نام او در برنامه « سلام صبح به خیر » شبکه 3 خوانده می شود.

[ روزنامه خراسان پنجشنبه 9/8/98 ]

فارغ از اینکه در مکتوبات و نوشته های مستند ایشان چنین شعری یافت نشده، وجود

نواقص فنی و ادبی دراین شعر چه از لحاظ قافیه و چه از لحاظ وزن نمی تواند مربوط

به شاعری در سطح امین پور باشد که دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد، شاگرد

استاد شفیعی کدکنی است و درونمایه شعرش از استواریِ کم نظیری برخوردار است.

 

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

 

گاهی بساط عیش خودش جور می شود

گاهی دگر، تهیه بدستور می شود

 

گه جور می شود خود آن بی مقدمه

گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

 

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

 

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو می شود…

 

گاهی برای خنده دلم تنگ می شود

گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

 

گاهی تمام آبی این آسمان ما

یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

 

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود

 

گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت

گاهی چه زود فرصت مان دیر می شود

 

کاری ندارم کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

 

(( عوام زدگی و حکمت جعلی : اگر الان اين دو سطر را كه نه وزن دارد، نه

قافيه و نه معناي درست و درمان، در اينترنت جست‌وجو كنيد، ده‌ها سايت زير آن

نوشته‌اند: شعري از قيصر امين پور. سطرهاي ديگر اين چيزي كه به نام شعري از

قيصر امين پور منتشر شده از همين قبيل است؛ پر از غلط‌هاي وزن و قافيه با

معنايي سخيف و آشفته. تا اين جاي كار، چندان عجيب نيست زيرا فضاي مجازي

پر است از جعليات، اما شگفتي آنجاست كه هيچ‌كس نمي‌پرسد در سرزميني كه

شعر، هنر اول آن است، چگونه اين همه آدم تشخيص نمي‌دهند كه اين سطرها

شعر نيست و زبان و وزن و قافيه و معنايش اختلال دارد؟

باري از اين شگفت‌تر هم داريم؛ ناشري پرآوازه، كتاب كنكور ادبيات منتشر مي‌كند

در شمارگان بسيار بالا و در آموزش زبان و ادب فارسي براي ده‌ها هزار داوطلب كنكور،

همين جعليات را به نام شعر، آن هم شعر قيصر امين‌پور در كتاب مي‌آورد؛ يعني كتابي

كه وظيفه‌اش آموختن قواعد شعري و از جمله وزن و قافيه و دستور زبان است، به‌

دست كساني تهيه مي‌شود كه ساده‌ترين قواعد شعر و زبان فارسي را نمي‌دانند.

اما نكته قابل تأمل‌تر اين است كه چگونه به جاي آن همه شعر خوب و خواندني

قيصر امين‌پور، اين سطرهاي آشفته اين همه توجه اين و آن را به ‌خود جلب كرده

است؟به‌نظر من، علت اصلي اين است كه اينگونه نوشته‌ها، حرف‌هاي دلخواهِ عوامانه

را بازگو مي‌كنند؛ آن هم با زبان و بياني كه چندان نيازي به تمركز و تأمل نداشته

باشد. من اسم اينگونه حرف‌ها را گذاشته‌ام «حكمت جعلي»، مثل اسكناس جعلي

كه ظاهرش شبيه اسكناس واقعي است اما بي‌ارزش. درباره اين حكمت‌هاي جعلي

و كساني كه آنها را مي‌سازند و منتشر مي‌كنند.

دکتر اسماعیل امینی : شاعر، طنزپرداز و مدرس دانشگاه ))

[ همشهری آنلاین 96/5/20 ]

 

5- ایران آرت 27/5/98 : "الان در شبکه‌های اجتماعی شعری به نام من در

حال پخش شدن است که یکی از مبتذل‌ترین شعرهاست و من روحم هم خبر ندارد

چنین شعری گفته باشم. "

این را عبدالجبار کاکایی گفته است، او جدیدترین شاکی زنده از پروژه جعل نام و

نسبت دادن مطالب غیرواقع به چهره‌های نامدار است. او که سال‌ها با اشعار مبتذل،

ستیزه داشته، می گوید شعری را به جایش سرودند و دست به دست می شود که

خاطرش را آزرده است: "شعر به این ترتیب است؛ "خون دل می نوشم و شعرم تراوش

می کند، دوستانم غافل از مفهوم به به می کنند"، این شعر را هر روز در قالب‌های

گرافیکی به نام من منتشر می‌کنند، کسانی که این گرافیک‌ها را طراحی می‌کنند نه

شعرهای من را خوانده‌اند، نه از دیدگاه من به شعر نگاه کردند ..."

شاید کمتر کسی از ما می داند که گروهی دانشگاهی گرد هم آمده‌اند تا این

جعلیات را شناسایی کنند. گروهی که یافته‌های‌شان شگفت‌انگیز است. سال قبل

هفته‌نامه چلچراغ گزارشی دراین‌باره منتشر کرده بود. آماری که نازنین توتونچیان مدیر

کمپین مبارزه با نشر جعلیات دراین‌باره داده تقریبا غیر قابل باور است.

تا تابستان ۹۷ تعداد ۵۵۷ مورد نمونه اثر جعلی شناسایی شده که از این تعداد

جعلیات منسوب به مولانا ۱۰۳مورد، شاملو ۵۰مورد، سهراب سپهری ۴۴مورد، صادق

هدایت ۴۴مورد، حسین پناهی ۶۶مورد، فروغ فرخزاد ۳۴مورد و سیمین بهبهانی ۳۳ مورد

بوده است. 

.... تهمینه میلانی تا دل‌تان بخواهد جملات قصار از حسین پناهی و سیمین دانشور

و علی شریعتی و خیلی‌های دیگر منتشر کرده که اکثرشان جعلی بودند.

.... جملات متعددی که از الهی قمشه‌ای تا میلان کوندرا را همین سلبریتی‌ها

در صفحات اینستاگرام‌شان منتشر می‌کنند و خیلی‌های دیگر هم تکرارشان می کنند

اما هیچکدام‌شان واقعی نیستند. تنها جعلیاتی هستند که گاه اصلا نوشته‌هایی سخیف

هم هستند و اینگونه ارزش پیدا می کنند و بی دلیل وارد فرهنگ عامه می‌شوند.

 

6- خبر آنلاین 4/11/97 کمپین « مبارزه با نشر جعلیات در فضای مجازی»:

سینا بهمنش شاعر و یکی از اعضای کمپین « مبارزه با نشر جعلیات در فضای مجازی»،

می‌گوید انتشار اشعار جعلی با وضعیتی شبیه سلول‌های سرطانی در حال تکثیر است

و روز به روز هم جلوه‌های جدیدتری پیدا می‌کند.

این کمپین در خرداد ۹۴ به همت جمعی از دانشجویان ادبیات فارسی، تاریخ و

جامعه‌شناسی دانشگاه تهران تشکیل شد. هستۀ مرکزی این گروه را دانشجویانی تشکیل

می‌دهند که از نشر جعلیات در فضای مجازی نگران و از عواقب فرهنگی آن آگاه هستند.

وظیفه اصلی این گروه، جمع‌آوری آثار منسوب به بزرگان ادبیات و شخصیت‌های تاریخی

در فضای مجازی و بررسی صحت انتساب آن‌هاست. در صورتی که نادرستی اثری محرز

شود، آن اثر با مهر جعلی منتشر می‌شود و درصورت مشخص‌شدن صاحب اصلی اثر،

متن مورد نظر در دسته بندی مهر اصلی قرار می‌گیرد.

کمپین، پیامدهای مخرب جریان جعل را بارها گوشزد کرده است از این رو امیدواریم با

فعالیت‌های کمپین، حساسیت به نام مؤلف در مخاطبان فضای مجازی ایجاد و حق مؤلف

به رسمیت شناخته شود.

فعالیت کمپین کاملاً خودجوش، داوطلبانه و محتویات آن حاصل کار گروهی و شبانه‌روزی

اعضاست. به فضل خدا، این کمپین تاکنون مورد استقبال طیف قابل توجهی از اهالی

هنر و فرهنگ قرار گرفته است. علاوه بر دانشجویان، استادان برجسته دانشگاه،

شاعران، روزنامه‌نگاران و نیز نمایندگان برخی بزرگان ادبی به این گروه پیوسته اند.

افرادی برای جذب مخاطب شروع به تولید محتوای جعلی کردند. با توجه به علاقه ایرانیان

به شعر و جایگاه والایی که شاعران در حافظه فرهنگی مردم این سرزمین دارند، عده‌ای

در جایگاه مروجان مجازی فرهنگ و ادب قرار گرفتند و عده‌ای شاعر مجازی شدند.

گروه اول که حوصله کتاب خواندن و تایپ کردن را نداشتند، مطالب آماده را از سایت‌ها و

وبلاگ‌هایی کپی می‌کردند و برای جلب مخاطب عام که فقط نام چند شاعر و

نویسنده و اندیشمند را شنیده بودند، زیر تمام نوشته‌ها همین نام‌ها را تکرار می‌کردند

تا مطلب به فرد مشهوری منسوب شود و لایک بگیرند. این افراد عاملان و تولیدکنندگان

جعلیات و اکاذیب هستند.

گروه دوم که دوست داشتند به عنوان شاعر شناخته شوند در وضعیتی که ذوق و سواد

سرایش شعر را نداشتند، اقدام به جعل از نوع دیگری کردند بطوریکه نام خود را زیر

شعر دیگران می‌نوشتند؛ این گروه در واقع دزدان ادبی هستند.

من که بخشی از زمان خودم را در این فضای نوظهور می‌گذراندم، گاهی با مطلبی جعلی

مواجه می‌شدم که مثلا اطمینان داشتم از مولانا نیست یا شعری را می‌خواندم که

پیش از آن از دوست شاعرم شنیده بودم، همان‌جا در بخش نظرات این موارد را

گوشزد می‌کردم. به مرور افرادی که دغدغه‌ای یکسان داشتیم در همین بخشِ نظرات،

یکدیگر را پیدا کردیم و گروهی تقریبا ۳۰ نفره را تشکیل دادیم که اعضای جوان‌تر به عنوان

دیده بان، مشغول رصد فضاها و گروه‌های پرطرفدار مجازی بودند و موارد مشکوک

را به دیگران اطلاع می‌دادند. این حرکت خودجوش، هم جعلیات و هم سرقت ادبی را

هدف قرار داده بود.

تا کنون اشعار زیادی برای ما ارسال شده است. اعضای کمپین هم به طور مداوم

در حال بررسی گروه‌ها و کانال‌های پرطرفدار هستند. با توجه به محدودیت زمانی و

تعداد اعضای تیم اجرایی، اشعار با تیراژ بالا در اولویت هستند. بعد از این‌که شعری توسط

کارشناسان کمپین جعلی تشخیص داده شد، همکاران بخش طراحی مطابق فرم

گرافیکی مختص کمپین، پوستری از آن شعر با مهر جعلی تهیه می‌کنند و در نهایت،

جعلی بودن آن شعر اعلام می‌شود.

تا به حال بیش از ۸۰۰ شعر که در فضای مجازی بیشترین تیراژ را داشته اند با همین

روش توسط کمپین «مبارزه با نشر جعلیات» مهر جعلی خورده‌اند. البته در نظر بگیرید

که اعلام جعلی بودن یک شعر، کاری زمان‌بر است و دریافت نظرات کارشناسان خبره

را می‌طلبد.

... زمانی به علاقه‌مندان شعر و ادب پیشنهاد می‌کردیم کتاب بخوانند. ولی متاسفانه

امروزه بعضی نویسندگان و ناشران که دغدغه فرهنگی ندارند، همین مطالب جعلی

منتشر شده در فضاهای مجازی را مرجع مطالعاتی خود کرده اند و در کمال تعجب

می‌بینیم که این اشعار جعلی سر از کتاب‌ها هم درآورده اند و حتی در کتاب‌های

کمک درسی هم دیده می‌شود. سیاسیون در سخنرانی‌ها و یادداشت‌ها و مقالات

خود از همین اشعار و مطالب کذب و جعلی استفاده می‌کنند و در کمال تاسف باید

بگویم جعلیات از فضای مجازی وارد دنیای واقعی ما شده اند.

 

 

 

چند گروه با وضعیت‌ها و مقاصد مختلف به جعلیات ادبی می‌پردازند.

 گروه اول با هدف از بین بردن میراث کهن ادبی ما و ایجاد خدشه بر چهره شاعران

مردمی این سرزمین ورود کرده اند و هدفشان نابودی فرهنگ و ادب ما است.

گروه دوم، دنبال لذت هستند؛ لذتی مجازی به نام «لایک»، لذت این که ببینند روز به

روز بر تعداد اعضای مجازی گروه، صفحه یا کانال و بساطی که درست کرده اند، افزوده

می‌شود. این گروه هر چند هدفشان جلب توجه است، ولی متاسفانه نتیجه کارشان

با گروه اول یکسان است. این جعلیات حاصلی ندارد جز دلزده کردن مردم عادی از

ادبیات، تنزل سلیقه مخاطب به متون آبکی و بی مایه و ایجاد تصویری مخدوش از بزرگان

ادب و هنرمان در ذهن جماعتی که مدت هاست با کتاب غریبه شده اند.

گروه سوم، نوقلمان جوان و جویای نام هستند که برای مشهور شدن عجله دارند و

شیطنت می‌کنند. روش کار آن‌ها این گونه است که زیر شعر یا متنی از خود نام

شاعر بزرگی مثلا بانو سیمین بهبهانی را می‌نویسند و آن متن را به تمام گروه‌های ادبی

و خانوادگی و ورزشی و سیاسی و جوک و سرگرمی، می‌فرستند. بعد از یک هفته که

آن مطلب به واسطه نام یک شاعر بزرگ دست به دست شد و مورد توجه مخاطبان

قرارگرفت، آن شاعر نوپا شروع می‌کند به بیانیه دادن که «ای داد بیداد، به دادم

برسید که فلان شعر مرا عده‌ای به نام دیگری منتشر کرده اند». با این روش هم نام

خود را در کنار نام یکی از شاعران نام آشنا مطرح می‌کند، هم این شائبه را بوجود

می‌آورند که، چون شعرش در حد آثار بزرگان است چنین اشتباهی بوجود آمده و هم با

مظلوم نمایی، حس ترحم مردم ساده دل را بر می‌انگیزند تا شعرش را با نام خودش

بازنشر کنند. پس از یک هفته او شاعری می‌شود مشهور؛ ولی همان ضربه‌ای را به ادبیات

می‌زند که دو گروه قبلی زده اند.

این دو گروه، تولید کنندگان جعلیات هستند، اما گروه سوم ناشران جعلیات هستند چرا

که این گروه مردم عادی هستند؛ مردمی که به فرهنگ و ادب علاقه دارند، ولی شرایط

روزگار و کار و زندگی این دوره و زمانه، آن‌ها را از مطالعه کتاب دور کرده است. در تصور

آن‌ها مطالعه مطالب گروه‌های خانوادگی و دوستان و کانال‌های اخبار و حوادث همان

مطالعه واقعی است و خود را بسیار آگاه و اهل مطالعه می‌دانند. صفحه موبایل را هم

ارزش با صفحه کتاب به حساب می‌آورند.

مطالبی که با نام یکی از مشاهیر می‌بینند، واقعی تصور می‌کنند و، چون رسالت

خود را اشاعه فرهنگ و ادب می‌دانند، می‌خواهند بین دوست و آشنا خود را اهل

مطالعه و ادب نشان دهند از این رو شروع به نشر آثار جعلی می‌کنند. متاسفانه، چون

اکثر این متون، سطحی و ساده و عامه فهم هستند، همین جعلیات مورد اقبال عمومی

قرارمی گیرد و بیشتر از آثار اصلی و در تیراژهای بالا توسط تمام اقشار مردم که از

کتاب و مراجع موثق دور افتاده اند، با سرعت باورنکردنی بازنشر می‌شوند. نیت این

گروه چیز دیگری است، اما ناآگاهی، آن‌ها را ناشران پوچی و جعلیات و اکاذیب می‌کند.

 

 

از نظر شما چه عاملی سبب جلوگیری از گسترش این گونه اشعار می‌شود؟

 

مردم، ناشران اصلی این مطالب هستند و فقط آگاهی مردم می‌تواند جلوی نشر

جعلیات را بگیرد. فضاهای مجازی و رسانه‌های الکترونیک، پدیده‌هایی نوظهور هستند

که ما هنوز فرهنگ استفاده از امکانات آن‌ها را نمی‌دانیم. جایگاه این پدیده هم مانند

هر امکان دیگری بستگی به روش استفاده ما دارد. یک تیغ تیز، در دستان جراح می‌تواند

حیات بخش باشد و در دست یک نفر با مشکلات روحی می‌تواند باعث جرح و قتل شود.

مردم باید از مزایا و معایب ابزار و امکانی که در دست دارند، باخبر شوند. اگر کسی

از مشکلاتی که بازنشر یک مطلب جعلی بوجود می‌آورد، آگاه باشد دیگر اقدام به انتشار

جعلیات نمی‌کند. از طرفی همه یا لااقل ادمین‌های گروه‌ها و کانال‌های مجازی باید از

قوانین حمایت از مولفان باخبر باشند. من کاری به اهرم‌های اجرایی این قانون ندارم ,،

ولی فکر می‌کنم اگر کسی بداند انتشار جعلیات، جرایم سنگین نقدی و مجازات‌هایی

بسیار شدید در پی دارد، بعید می‌دانم مطالب جعلی تولید کند. هر چند شخصا آگاهی

دادن به مردم و انجام کار فرهنگی را بیشتر از عوامل قهری بازدارنده می‌پسندم.

 

مردم چگونه می توانند شعر درست را از جعلی تشخیص دهند؟

 

مطالعه مهم‌ترین روش تشخیص است. کسی که چند کتاب از آثار حسین پناهی را

خوانده باشد با نوع نگرش و زبان خاص او آشنا می‌شود و وقتی نام او را زیر دلنوشته

یک نوجوان دید، می‌تواند در مورد صحت موضوع شک کند. من هنوز هم به همه

پیشنهاد می‌کنم کتاب بخوانند و به اینترنت اطمینان نداشته باشند.

اگر به کتاب دسترسی ندارند، لااقل به سایت‌ها و صفحات معتبر مراجعه کنند. در

حال حاضر همه می‌توانند به صفحات مجازی «کمپین مبارزه با نشر جعلیات» مراجعه

کنند و صحت و سقم بسیاری از شعرها را بررسی کنند.