بانوی شالوت (4)
بازنمود "بانوی شالوت" در نقاشی مکتب پیشا-رافایلی
قطعه "بانوی شالوت" در بدو انتشار مورد استقبال محافل هنری به ویژه
منتقدان سرشناسی چون "راسکین" واقع شد. نقاشان مطرح میانه قرن
نوزده انگلستان به شکلی بی سابقه به تصویر سازی از این شخصیت
ادبی اسرار آمیز روی آوردند. "ویلیام هانت" و "گابریل روزتی" که به تازگی
همراه با "جان میلی" جنبش "پیشا- رافایلی" را در سال 1848 بنیان
نهاده بودند هر دو در چندین پرده و گراور به این سوژه پرداختند.
"بانوی شالوت" ، "ماریانا" شخصیت زن دیگر اثر "تنیسون" با همین عنوان،
و "اوفیلیا" برگرفته از نمایشنامه هملت شکسپیر بارها در نقاشی های
"پیشا- رافایلی" به تصویر کشیده شدند. این شخصیتها هر سه زنانی
جوان بودند یکه و تنها که با عشقی نافرجام به کام مرگ می رفتند.
مضامینی اینچنین دستمایه های بصری بی نظیری قلمداد می شدند
که علاوه بر انعکاس ارزشهای رمانتیک زمانه هر نقاش چیره دستی را
به چالش می خواندند.
ویلیام هلمن هانت، "بانوی شالوت" ( 1905 – 1886 )
تصویری که هانت از "بانوی شالوت" ساخت با کمی انحراف از متن شعر
بانوی جوان را چون زنی معترض و نیرومند به تصویر کشیده که در حال پاره
کردن ریسمانها ی تابیده به تنش است. در این نقاشی هانت با به کار
گیری رنگهای شفاف و درخشان، حتی در پس زمینه، و پرداخت ریزه
کاریها و جزییات کلیه عناصر تصویر در واقع از سنت نقاشی "کواتروسنتو"
یا همان رنسانس اولیه پیروی کرد. در پس زمینه این تابلو نقوش مریم
باکره و عیسی خردسال همراه با کتیبه ای منقوش به تصاویر کروبیان
همگی دلالت دارد بر رویکرد نقاش نسبت به "بانوی شالوت" و تلاش
این هنرمند در جهت بزرگنمایی جنبه مذهبی شخصیت وی. به نظر
می رسد بانوی جوان، با پاهای برهنه و نگاه خیره به سمت تصویر
"لنسلوت"، قصد دارد خود را از تجرد مذهبی خلاصی دهد. این نیت
را در کنش نمادین شکافتن ریسمانها نیز می توان دریافت. در قسمت
پایین تابلو سمت راست صندلهای بانوی جوان به گونه ای قرار داده
شده اند که در اشاره ای آشکار پرده "نامزدی خانواده ارنولفینی"
( 1434 ) اثر نقاش هلندی "یان ون ایک" را تداعی می کنند.
اتمام این اثر حدودا بیست سال به طول انجامید (1906--1886 )
اما نتوانست رضایت شاعر را جلب کند. این تنها پرده ایست که "تنیسون"
درباره آن اظهار نظر کرده و صریحا ناخشنودی خود را ابراز داشته است،
چراکه از نظر او این تصویر با توصیفات کلامی متن شعر مغایرت داشت.
برای مثال ریسمانهای تن پیچ و گیسوان مواج المانهایی بودند که هانت
به منظور القای دریافت شخصی خود از شعر به تصویر اضافه کرده بود.
در این خصوص "راسکین" در نامه ای به "تنیسون" در نقد نقاشیهایی
که "بانوی شالوت" را به تصویر کشیده اند اظهار می دارد: " بسیاری از
این تصاویر ارزنده اند اما در تفهیم باطن شعر عاجزند چراکه هرکدام روایتی
شاعرانه در زبانی دیگرند..."
ویلیام واترهوس، "بانوی شالوت" 1888
"جان ویلیام واترهوس" 1917 – 1849 را می توان زبده ترین نقاش
مکتب "پیشا – رافایلی" دانست که به پیروی از سنت دیگر هنرمندان این
مکتب بارها به تصویر سازی از شخصیتهای ادبی مبادرت ورزید. او سه
پرده از "بانوی شالوت" ساخته است که هر کدام بانوی جوان را در
موقعیتی متفاوت به نمایش می گذاردند. در پرده نخست ( 1888)
"بانوی شالوت" سوار بر قایق در حین عزیمت به سوی "کملوت"
تصویر شده است. بر خلاف "هانت"، "واترهوس" حداکثر تلاش خود
را به کار گرفته تا به متن شعر وفادار بماند.
"بانوی شالوت" ...
در انتهای روز
هنگام تولد تاریکی
زنجیر را به آب سپرد
و میان وسعت قایق آرمید
جریان ِ غران رود، او را با خود برد
"بانوی شالوت" را
آرمیده بود ، با قامتی یکسر پوشیده از هاله ای سپید
رها و معلق به اهتزاز در آمده بود
و برگ ها بر فراز پیکرش
به آرامی سقوط می کردند
در پرده "واترهوس" موقعیت زمانی و مکانی "بانوی شالوت" با دقت از
متن شعر اقتباس شده و المانهای نمادینی مثل زنجیر، پوشش سپید،
و برگهای ریزان به وضوح از زبان شعر به زبان تصویر ترجمه شده اند.
بانوی جوان در این صحنه با لبهای نیمه باز در حال سر دادن واپسین
نغمه خود به تصویر کشیده شده، و با چشمانی نیمه بسته به طبیعت
از متن شعر در حالت " خلسه " نشان داده شده است. چهره
"بانوی شالوت" در اینجا تداعی گر حالت چهره "ترز"ا در مجسمه
"خلسه قدیسه" ( 1652—1645) اثر "جان لورنتسو برنینی" است.
برگ خشکیده ای که بر دامان بانوی جوان افتاده، و علفهای بلند اما
شکسته قامتی که در پیش زمینه پرده خودنمایی می کنند، همگی
نشانگر سرنوشت محتوم او هستند. مرگ قریب الوقوع دختر جوان
همچنین در استفاده از رنگهای سرد و تیره به خوبی القا می شود.
سه شمع در برابر بانوی جوان قرار دارند که دو تای آنها خاموش شده و
سومی هم در وزش باد سوسو میزند: نمادی گیرا، که هرچند در متن
شعر اشاره ای به آن نشده، اما کارکرد بصری اثرگذاری در نقاشی
"واتر هوس" یافته و فضای سوگواری و مرگ را به خوبی القا می نماید.
تنها نظاره گر این مصیبت تمثال کوچک مسیح است که در کنار شمعها
قرار داده شده است، و مبین پیوند این اثر با مضامین هنر قرون وسطی
می باشد.
بافته آویخته بر کناره قایق در تضاد با فضای کلی اثر حاوی رنگهای گرم
و سرشار از زندگی است. بر حاشیه آن تصویری نقش بسته از یک زوج
جوان که به تازگی عهد همسری بسته اند، و به گونه ای نمادین بیانگر
آمال و حسرتهای دختر جوانی ست که خود را از لذایذ دنیوی محروم کرده
است. پرداختن به جزییاتی اینچنین به شیوه لعاب گذاری چند لایه ای که
عموما کارکردی نمادین دارد، از ویژگیهای بارز نقاشی های "پیشا_رافایلی"
می باشد: جنبشی که "ویلیام واترهوس" به احیای دوباره آن در اواخر سده
نوزده کمک شایانی نمود.
به نگارش احسان مالکی
http://paintandread.blogspot.nl/2014/05/v-behaviorurldefaultvmlo.html
مجله گلستانه : سال يازدهم، شماره 132، مرداد 1393