"پیکاسو‌"، "ون‌گوک"،‌ "مونه‌" و "رامبراند" شاهکارهای بسیاری در طول

 

عمر ارزشمند خود خلق کردند، اما در دنیا تعداد محدودی از آثار هنرمندان

 

سرشناس وجود دارد که مجموعه‌داران و موزه‌ها حاضرند میلیون‌ها دلار

 

برای تصاحب آن بپردازند.

 

روزنامه هافینگتون‌پست در گزارشی از شش نقاشی مشهور عصر مدرن

 

نام برده که حتی کسانی که سررشته‌ای از هنر ندارند، آن‌ها را می‌شناسند.

 

 

«نیلوفرهای آبی»؛ حاصل 11 سال تلاش

 

 

مجموعه نقاشی‌های «نیلوفرهای آبی» "کلود مونه"  Claude Monet

 

(1840- 1926) بی‌شک یکی از زیباترین آثاری است که روی بوم کشیده

 

است. "مونه"‌ی فرانسوی 250 رنگ روغن برای خلق این شاهکار به کار

 

برده است. این کارها که الهام‌بخش آثار هنری بسیاری در جهان شده‌اند،

 

در حال حاضر دیوارهای چند موزه‌ در سراسر دنیا را مزین کرده‌اند.

 

 

 نیلوفرهای آبی که در برکه‌ی باغی متعلق به "مونه" رشد یافته بودند،

 

برای 11 سال حرفه‌ هنری این نقاش معروف را به خود اختصاص داده

 

بودند. وی تا زمان مرگ‌ در سال 1926، از هیچ مدل دیگری به غیر از

 

نیلوفرهای باغش استفاده نکرد و در این مدت 41 تابلو از این گل‌ها کشید.

 

پس از درگذشت "مونه"، 22 تابلو از این آثار امپرسیونیست به عنوان

 

هدیه به مردم فرانسه به موزه‌ی «نارنجستان» اهدا شد و باقی این

 

نقاشی‌ها در استودیوی خصوصی او باقی ماند، تا اینکه پسرش در

 

دهه‌ 1950 آن‌ها را به فروش رساند. بخش سمت راست این نقاشی

 

سه‌تکه در دست موزه‌ی « نلسون» بود، بخش وسطی آن توسط موزه‌

 

هنری «سن لوییز» خریداری شد و موزه‌ « کلولند» بخش سمت چپ

 

آن را خرید.

 

 "کلودمونه" بنیانگذار سبک امپرسیونیسم (دریافتگری) در نقاشی

 

فرانسوی بود و اصطلاح امپرسیونیسم از نام یک نقاشی از وی به نام

 

"دریافتگری طلوع خورشید" (به فرانسوی: Impression, soleil levant)

 

گرفته شده‌است. ( نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک

 

نقد هجوآمیز ساخت. )

 

 

«جیغ»؛ شاهکار مردی در محاصره‌ دیوانگی و مرگ

 

 

 

«جیغ» شاهکار اکسپرسیونیست "ادوارد مونش" Edvard Munc 

 

در سال 1893 است که عنوان گرانترین اثر هنری حراجی‌های جهان

 

را یدک می‌کشد. سال گذشته یکی از نسخه‌های «جیغ» به قیمت

 

بی‌نظیر 120 میلیون دلار در شعبه نیویورک حراجی بزرگ «ساتبی»

 

به فروش رسید و به شهرت این نقاش نروژی افزود.

 

"مونش" در این تابلو، فردی وحشت‌زده را در پس‌زمینه‌ای به رنگ قرمز

 

نشان می‌دهد که صورتش را میان دو دست گرفته و فریاد می‌زند.

 

منظره ی پس زمینه ی آن مکانی در شهرOslofjord است. در حال

 

حاضر سه نسخه از «جیغ» موجود است که همگی در نروژ (دو تابلو

 

در موزه مونش و سومی در ناسیونال گالری نروژ) نگهداری می‌شوند.

 

 

 

"مونش" مادرش را در سال 1868 میلادی به‌خاطر بیماری سل از دست

 

داد و بعد از او نیز خواهرش درگذشت. پس از مرگ مادرش، پدر "مونش"

 

این ترس را در ذهن کودکانه‌ی او جا داد که اگر به هر طریقی گناه کند،

 

بدون هیچ بخششی محکوم به مرگ و فنا خواهد شد. یکی از خواهران

 

این هنرمند در سن جوانی به بیماری روحی مبتلا شد. "مونش" نیز

 

تقریبا بیمار بود. از این شش خواهر و برادر، فقط یکی از برادران

 

"مونش" ازدواج کرد که او نیز مدتی پس از عروسی مرد. وی بعدها

 

در این‌باره گفت: بیماری، دیوانگی و مرگ، فرشته‌هایی بودند که تمام

 

زندگی من را احاطه کرده بودند.

 

"مونش" درباره ی این نقاشی می گوید :

 

«یک روز عصر قدم‌زنان در راهی می‌رفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر

 

پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب می‌کرد.

 

ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛

 

به نظرم آمد از این جیغ آبستن شده‌ام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به رنگ خون واقعی

 

کشیدم. رنگ‌ها جیغ می‌کشیدند. این بود که جیغ از سه‌گانهکتیبه پدید آمد.» ] جیغ بخشی

 

از سه گروه آثار "مونش" با مضامین عشق، رنج و مرگ است که خود "مونش" آن‌ها را

 

مجموعاً «کتیبه ی زندگی» می‌نامید.[

 

 

«دختری با گوشواره مروارید»؛ دختر اسرارآمیز دنیای کتاب و سینما

 

 

شاهکار دیدنی "یوهانس ورمیر" Johannes Vermeer که آن را

 

«مونالیزای هلندی» هم می‌خوانند، از جمله نقاشی‌هایی است که در

 

دنیای کتاب و سینما هم، مانند عرصه‌ هنرهای تجسمی شهرت دارد.

 

در مورد تاریخ دقیق خلق «دختری با گوشاره مروارید» و داستان کشیده‌

 

شدن آن اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما «تریسی شوالیه» با

 

رمانی که به نام این اثر منتشر کرد،‌ آن را تبدیل به یکی از به یادماندنی‌ترین

 

تابلوهای جهان کرد.

 

 

 

سال 2003 بود که «پیتر وبر» فیلمی را با بازی درخشان‌ «اسکارلت

 

یوهانسون» کارگردانی کرد و رمان شوالیه را به اهالی هنر هشتم

 

معرفی کرد.

 

گمانه‌زنی‌ها برای شناسایی دختر رازآلود و غمگینی که تنها یک

 

گوشواره به گوش دارد، بسیار گسترده بوده و همه به علت عدم وجود

 

مشخصه‌ای ویژه در صورت، لباس یا حتی محیط، در حد حدس و گمان

 

باقی مانده ‌است. گفته می‌شود «ماریا ورمیر» دختر بزرگ یوهانس،

 

«مدلینا ون رویژون» دختر دوست و حامی یوهانس، «پیتر ون رویژون»

 

و مدل گمنامی که در خانه ورمیر به عنوان پیشخدمت کار می‌کرد، از

 

جمله کسانی هستند که امکان دارد الهام‌ بخش اصلی "ورمیر" برای

 

خلق این شاهکار باشند.

 

سال خلق اثر سالهای بین 1665 تا 1675 پیش بینی می شود و هم‌

 

اکنون این اثر در موزه « مائریتشویس» در شهر لاهه نگهداری می‌گردد.

 

 

«نگهبان شب» و دستمزد افسانه‌ای رامبراند

 

 

«نگهبان شب» "رامبراند" Rembrandt van Rijn یکی از محبوبترین

 

نقاشی‌های دنیای هنر محسوب می‌شود. این اثر هنری در موزه‌ امپراطوری

 

آمستردام نگهداری می‌شود و روزانه بین چهار تا پنج هزار نفر بازدیدکننده

 

دارد. ارزش مادی «نگهبان شب» حدود یک میلیون دلار برآورد شده‌ است.

 

این تابلو در سال ۱۶۴۲ و در اوج دوران طلایی هلند ترسیم شده‌ است.

 

«نگهبان شب» که با تبحر تمام منظره‌ای شبانه را پیش روی بازدیدکنندگان

 

قرار می‌دهد، سالیان سال عنوانی اشتباه را با خود یدک می‌کشید. نام

 

اصلی این اثر«همراهی کاپیتان فرانس بَنینگ کاک با سروان ویلم ون

 

رایتنبرگ» است. "رامبراند" مرد متموّلی بود و معمولا برای تابلوهایش

 

دستمزد بالایی طلب می‌کرد. وی در این کار از هر فردی که در تصویر

 

بود، ۱۰۰ گیلدر طلب کرد و در مجموع دستمزدی معادل ۱۶۰۰ گیلدر

 

گرفت که در آن دوران، رقمی افسانه‌ای بود.

 

 

«تولد ونوس»؛ آفرینش الهه عشق

 

 

"ساندرو بوتیچلی" Sandro Botticelli هنرمند ایتالیایی بود که بین

 

سال‌های 1485 تا 1487 این اثر ماندگار را براساس افسانه‌های یونانی

 

به تصویر کشید. در این نقاشی «ونوس» الهه‌ی زیبایی و عشق یونان

 

دیده می‌شود که به شکل زنی کامل از درون صدفی زاده می‌شود.

 

« تولد ونوس» را اکنون می‌توان در گالری‌ « اوفیزی» فلورانس تماشا

 

کرد. تاریخدانان و کارشناسان هنری فرضیات بسیاری در مورد این اثر

 

هنری مطرح کرده‌اند.

 

 

«گرنیکا»؛ برداشت ناخودآگاه پیکاسو از جنگ

 

 

اگر به نقاشی علاقه‌مند هستید، حتما نام این تابلوی شناخته‌شده

 

به گوش‌تان خورده است. "پابلو پیکاسو" استاد اسپانیایی سبک کوبیسم

 

در این اثر درد و رنج مردمی که قربانی جنگ شده‌اند را به تصویر کشیده

 

است. این زیبایی تلخ اکنون روی دیوارهای موزه‌ «رینا سوفیا»ی مادرید

 

خانه دارد.

 

 

بمباران شهر گرنیکا Guernica توسط بمب‌افکن‌های آلمان نازی طی

 

جنگ‌های داخلی اسپانیا در آوریل ۱۹۳۷ رویدادی است که پیکاسو در

 

این تابلو تصویر کرده است. این اثر در ابعادی عظیم (تقریبا ۳.۵ در ۷.۵ متر)

 

ترسیم شده که در همان سال در فرانسه (در دوران تبعید پیکاسو) به

 

نمایش عموم درآمد.

 

پس از اغتشاش و سردرگمی چشم‌گیری که در اولین نگاه به بیننده‌ی

 

این نقاشی دست می‌دهد، مرگ، خشونت، بی‌رحمی، زجر و درماندگی

 

می‌تواند جزو اصلی‌ترین مولفه‌های این تابلو باشد که با استفاده از قالبی

 

سیاه و سفید و به سبک عکس‌های خبری در جراید کنار یکدیگر قرار

 

گرفته‌اند.

 

"پیکاسو" خود، در جهت تفسیر این اثر گفته‌ است: هر حدس، گمان و

 

استنتاجی که شما مطرح می‌کنید بخشی از حالتی است که من هم

 

تجربه کرده‌ام، اما به صورت ناخودآگاه و غیرارادی. من نقاشی می‌کنم

 

برای خود نقاشی. من اشیاء را برای چیزی که هستند، می‌کشم .

 

 

 

«شب پرستاره»؛ داستان ون‌گوک و آسایشگاه روانی

 

 

نمی‌شود فهرستی از برترین نقاشی‌های جهان تهیه کرد، اما نامی

 

از "ون‌گوک" Vincent van Gogh نبرد. ون‌سان ون‌گوک هنرمند بزرگ

 

هلندی که سبک پست‌امپرسیونیست را به اوج رساند‌، «شب‌های

 

پرستاره‌» را در سال 1889 خلق کرد. او زمانی که در آسایشگاه

 

«سن رمی» واقع در جنوب فرانسه بستری بود،‌ منظره‌ی شبانه‌ پنجره‌

 

اتاقش را در ذهن نگه می‌داشت و روزها با یادآوری آن، این تابلو را می‌کشید.

 

«شب پرستاره» از سال 1941 در موزه‌ی هنرهای مدرن شهر نیویورک

 

قرار دارد. این اثر نه تنها یکی از شاهکارهای ون‌گوگ است، بلکه به

 

عنوان یکی از نمادهای هنر مدرن اروپا به شمار می‌آید.