دستم نه،

اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!

نمی دانم چرا

وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین

نگاه می کنم،

پرده ی لرزانی از باران و نمک

چهره ی تو را هاشور می زند!

هم‌خانه ها می پرسند:

این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است،

که در بام تمام ترانه های تو

رد ِ پای پریدنش پیداست؟

من نگاهشان می کنم،

لبخند می زنم

و می بارم!

 


یغما گلرویی / نامت را نبوسم؟