نقل است که یک روز طهارت کرده عزم مسجد کرد. به سَرش ندا کردند که "طهارت

آن داری که بدین گستاخی در خانه ی ما خواهی آمد؟" شبلی این بشنود و

بازگشت. ندا آمد که "از درگاه ما بازمی گردی کجا خواهی شد؟" نعره ها درگرفت.

ندا آمد که "بر ما تشنیع می زنی؟" برجا باستاد، خاموش . ندا آمد که " دعوی

تحمل می کنی؟" گفت :  المستغاث بک منک   [ از تو به تو پناه می برم ]

 

تذکره الاولیاء - ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمه الله علیه