عطر تو تراود مگر از بسترم امشب؟
کاین گونه گریزان شده خواب از سرم امشب
چون تشنه پس از وصلت دریا و چه کوتاه
از هر شب دیگر تک و تنها ترم امشب
بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بستانم به سحر بسپرم امشب
این گونه مضاعف شده ظلمت که من ای دوست
از دولت یاد تو شبی دیگرم امشب
ای کاش پریوار فرود آیی از آفاق
یا آن که دهد سحر تو بال و پرم امشب
تا پیش تر از آن که شوم سنگ در این شب
رخت خود از این مهلکه بیرون برم امشب
اشکت چه شد ای چشم ! که آن برق شهابی
شعری شده آتش زده در دفترم امشب
حسین منزوی
+ نوشته شده در یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵ ساعت 22:48 توسط بصیرت
|