بر دکه ی روزنامه فروشی

 

باران

 

به شکل الفبا می بارد

 

دوست دارم

 

چند حرف و شاخه گلی در منقار بگیرم

 

و منتظرت بمانم

 

باران عصر

 

موزون و مقفا

 

می بارد... می بارد... می بارد

 

و تو

 

دیر کرده ای

 

گل ها

 

مثل پرندگان به دام افتاده در کف من می لرزند

 

تو نخواهی آمد

 

و شعر

 

داستان پرنده ای است

 

که پرواز را دوست دارد و

 

بالی ندارد.

 

 

شمس لنگرودی