من شاعرم ! خوش می زنم ، از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم ، چشم تو خوش تر می زند
من می شناسم پنجه را ، این تک نواز آشنا
عشق است هر چند این نوا ، با ساز دیگر می زند
ای عشق از آن مشرق درآ ، روشن کن این ظلمت سرا
کاین شب جدا از تو مرا ، بر دیده خنجر می زند
یک جرعه زین می نوش کن ، وز های و هو خاموش کن
عشق است اینک ! گوش کن : انگشت بر در می زند
حسین منزوی
+ نوشته شده در شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ساعت 2:4 توسط بصیرت
|