خاطره - خود نوشته ها
یاد باد آن دوره ی دل گویی ام
روزهای خوب دانشجویی ام
یاد باد آن روزهای بی بدیل
روزهای خنده های بی دلیل
خاطراتی سبز در باغ زمان
رشته هایی از زمین تا آسمان
مثل یک حس قدیمی ناب ناب
مثل یک رؤیای شیرین، مثل خواب
روزگار یادهای ماندگار
دوره ای اهدایی از پروردگار
معنی احساس و شور زندگی
اشتیاق لحظه ی پروانگی
حال ما نقاشی لبخند بود
اژدهای غصه ها در بند بود
یاد باد آن اولین دیدارمان
خاطرات نیک بی تکرارمان
یاد ساحل، یاد باران، یاد باغ
یاد تابستان و آن شن های داغ
طعم چای و نان خالی، بوی نم
بزم شاد و خنده ها با پول کم
یاد نارنجِ خیابان و بهار
یاد دریا و غروب و انتظار
گرچه حرف از آن زمان بسیار هست
لیکن اکنون اشک در چشمم نشست
جاودانه باشد این پیوند ما
دائمی باشد به لب، لبخند ما
خرداد ماه 92
این فصل را با من بخوان، باقى فسانه است